2025-02:33..
در منِ خندان ، منی پنهان میگرید
در تو چه ای پریزاد من ، شب ها بر خیال وجودت خواب روم و صبح ها با افکاری که غرق توست برخیزم
این بود آن پایان دلنشین ما؟
گر برایت مردی ای زنده میکردم مهرم بر دلت مینشست؟
گر مرده ای شوم و در اسمانت ستاره بودم مهرم بر دلت مینشست؟
گهی از وجود خود به دنبال تو بی خبرم ، در افکاری که غرق توست روز ها به دنبال قایقی میگردم .دگر در دریای خروشان قلبم قایقی جز تو روان نخواهد شد . جز آن چشمان درخشانت هیچ ستاره ای در آسمان نمایان نخواهد شد و هیچ چیزی همانند صدای تو در روحم رواج نخواهد یافت.
شب ها به دنبال تو میگشتم، به دنبال کسی که شب هاست مرا در افکار تاریک رها کرده است و گویی به دنبالم نمیگردد.
کاش بتوانم این دنیا را بالا بیاورم و همان گونه که تو از حال من بی خبر بوده ای،بی خبر باشم
اما چه کنم ای پریزاد من
چگونه قلبی را که مدت هاست همراه تو بر خواب رفته است برخیز گویم.
ماه هاست که شب ها روز میشود> ولی قلب من روز های زیادیست که زندگی در روز را به فراموشی سپرده است
-رویاهای شیرین من
نظرات