پارت ۲
....
...
..
.
خب خب مامانم یه بار خیلییی اتفاقی به فروشگاه لوازم ارایشی رفته بود که اونجا فیلیکس بابام رو هم دید که داره به سوالایی میکنه که نفهمید چه سوالایی ولی مامانم وقتی بابامو اونجا دید شوکه شد ولی هیچی نگفت از قضا بابام اومده بود برا مامانم به چیزی بخره و خب نشد دیگه ... وقتی مامانم خریدو کرد و تموم شد بابام وقتی داشت از فروشگاه میرفت بیرون بوی لباسش اونو صد برابر عاشق تر کرد مامانم میخواست بره بیرون که یعدفه برگشت و.... ادامه پارت بعد
( با لطف و همکاری اوینا :))
نظرات (۲۶)