او
[خیانت]
«دکتر امروز میخوام از یه زخم قدیمی بگم که حفرهاش، باریه رو دوشم!»
سوالی نگاهم کرد؛ ادامه دادم:«رابطه اولم ؛ سر مست از شوق آدمی، بی دل دادم و خشت پس گرفتم!» قولنج اشارهام رو شکستم و ادامه دادم:«چه چه و به به های رابطه رو نمیخوام بگم؛ ته داستان بی آغاز و بی پایان ما؛ طرف به دوست سپرد که به اصطلاح منو آزمایش وفا داری کنه؛ دکتر سگ میخواست، نه آدم رابطه!»
سیگارم که به فیلتر رسیده بود رو برداشتم یه نخ دیگه جایگزینش کردم، هُرم نفسم رو بیرون دادم و ادامه دادم:«دوستش خوب لوندی و عشوه میامد، با خبر از تمام درز های احساسی من بالاخره نفوذ کرد، البته نفوذ به اقیانوس هوس! خبر رسید به گوشش و خواست کات کنه؛ روز تولدش! یادمه با خجل به جواهر فروشی زنگ زدم و گفتم:«امکان لغو سفارش هست؟» گفت:«چرا؟» گفتم:«دیگه مقصد سفارش نیست شده!» قبول کرد؛ خلاصه دکتر بهش هم گفتم، من خیانت نکردم! خیانت هم کرده باشم به بزرگی او نبوده! میدونی چرا؟»
سوالی نگاهم کرد؛ جواب دادم:«چون شک تو رابطه، خیانتِ تمامه!»
نظرات