کپشن چک شود
یک بار رفته بودم خونه مادر بزرگم دایی هم از قزوین اومده بود من فکر کردم داییم از قزوین باقلوا تازه آورده بعد خوردم دیدم یخ گفتم مامانی چرا این یخ گفت گذاشته بودم تو فریز گفتم آهان بعد از اینکه بافلوا خوردم تموم شد مادر بزگم گفت برای ۶ ماه پیش *-* بعد دیگه رفتم خونه خودم بعد ترش کردم . تمام
نظرات (۳۲)