طولانی یک بغض : شعر و دکلمه مجتبی صادقی

۰ نظر
گزارش تخلف
سید مجتبی محمدی
سید مجتبی محمدی

باریکه ای از اشک وقتی گونه هایت را
طولانی یک بغض هنگامی صدایت را...

پر کرده بودم روزهای قبل در جانم
با پیک های خالی از مشروب٬ جایت را

بشقاب های شسته و ناشسته می گویند:
ای کاش می شد باز طعم دست هایت را...

آهنگ هایی گوش می گیرم که در خلوت
در من تداعی می کند حال و هوایت را

ای رفته! از یادم نخواهی رفت... در باران
هم شانه ام هستی نمی خواهم جدایت را

هم صحبتم هستی اگر در برف می خندم
هم شانه ام هستی که دارم ردپایت را...

یخ می زند در سردی دی ماه آغوشم
باریکه ای از اشک اکنون گونه هایم را...


مجتبا صادقی
/ دی ماه ۹۲

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

طولانی یک بغض : شعر و دکلمه مجتبی صادقی

۰ لایک
۰ نظر

باریکه ای از اشک وقتی گونه هایت را
طولانی یک بغض هنگامی صدایت را...

پر کرده بودم روزهای قبل در جانم
با پیک های خالی از مشروب٬ جایت را

بشقاب های شسته و ناشسته می گویند:
ای کاش می شد باز طعم دست هایت را...

آهنگ هایی گوش می گیرم که در خلوت
در من تداعی می کند حال و هوایت را

ای رفته! از یادم نخواهی رفت... در باران
هم شانه ام هستی نمی خواهم جدایت را

هم صحبتم هستی اگر در برف می خندم
هم شانه ام هستی که دارم ردپایت را...

یخ می زند در سردی دی ماه آغوشم
باریکه ای از اشک اکنون گونه هایم را...


مجتبا صادقی
/ دی ماه ۹۲

موسیقی و هنر