Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
بارگذاری تبلیغ
00:00
00:00
00:00
 

پارت پنج فرار از خانه

ܢܚߊ‌ܧܨ ܭَࡅ࡙ܠߊ‌ܚࡍ  {از خانواده خوب ساقی ها}

از زبان لونا: وقتی توی خونه داشتیم راه می‌رفتیم که یهو دیدم پیتر غیبش زده!مگه میشه؟عقب رو نگاه کردم در غیب شد!یه لحظه همه جا تار و تاریک شد وقتی چشممو باز کردم دیدم پیتر روبرومه!!داشت گریه میکرد!میگفت لونا بلندشو!!وقتی فهمید زنده ام سریع دستمو گرفت! بهم گفت که اون خونه تسخیر شده بوده!گفت بهم توی بیمارستانیم!یه خانم و آقا مارو پیدا کردن همون جور که دستمو گرفته بود داشت میگفت مامان این جاست!
...

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

پارت پنج فرار از خانه

۷ لایک
۴ نظر

از زبان لونا: وقتی توی خونه داشتیم راه می‌رفتیم که یهو دیدم پیتر غیبش زده!مگه میشه؟عقب رو نگاه کردم در غیب شد!یه لحظه همه جا تار و تاریک شد وقتی چشممو باز کردم دیدم پیتر روبرومه!!داشت گریه میکرد!میگفت لونا بلندشو!!وقتی فهمید زنده ام سریع دستمو گرفت! بهم گفت که اون خونه تسخیر شده بوده!گفت بهم توی بیمارستانیم!یه خانم و آقا مارو پیدا کردن همون جور که دستمو گرفته بود داشت میگفت مامان این جاست!
مامان اومد روبروم!
از زبان ماریا(مادر): لونا که چشمشو باز کرد رفتم پیشش باورم نمیشد پیداش کردم
از زبان لونا: به مامان گفتم بابا کجاست؟گفت..بابا..یه زن دیگه داشته و مامانو..ول کرده