رمان کره ای جنون عشق قسمت 3 پارت2

۲۴ نظر
گزارش تخلف
ihan and amber(خدای مظلومیت)
ihan and amber(خدای مظلومیت)

دیدم باز حالشوبگیرم ناراحت ممکنه بشه واسه همین خواستم عملی حرصشو درارم دوییدم طرفشو و وسطای راه الکی دست از شکمم گرفتم و ای و اوخ کردم که بانگرانی اومدن بالای سرم چشمامو بستم و ادعاکردم دارم ازدرد به خودم میپیچم البته یه طوری وول میخوردم که راحت بتونم فرارکنم و طبیعی به نظر بیاد اوناکه توشوک بودن سکوت کرده بودن یهو باصدای بند گفتم پخخخخخخخخخ
هاجین یه جیغ بنفش زد شوگان و جونگوک هم از خودشون رفتن که یهو شوگان گه پشت جونگوک بود گفت بگییییییزررش
منم که الفراررررر اوناهم دنبالم دراتاقو بازکردمو وباسرعت داشتم میدوییدم که یهو شیرجه رفتم توبغل یکی ؛به خودم که اومدم دیدم توبغل جانگ یون سوک!!!!
این انجا چکار میکرد!!!!داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم که اینجا دیدمش ولی اصلا به روی خودم نیاوردم ولی اگه واقعااون شخصو دوست داشتم سعی میکردم توجهشو جلب کنم و انو جز دوستام قرا بدم مثل جونگوک و بقیه همینطور که توی فکربودم بچه ها از پشت بهم رسیدن و گفتن!!
_بلاخره دستمون بهت رسید
_مگه دزد گیر اوردین!؟؟
جونگوک با یه لحن مسخره و خنده دارگفت:اره دیگه توقلب منو دزدیدی
که هاجین با کیفش زد تو سرش وگفت:تویکی ساکت که شاه دزدی {نمیدونم چرا جدیدارو جونگوک حساس شده بود!!}

نظرات (۲۴)

Loading...

توضیحات

رمان کره ای جنون عشق قسمت 3 پارت2

۲۲ لایک
۲۴ نظر

دیدم باز حالشوبگیرم ناراحت ممکنه بشه واسه همین خواستم عملی حرصشو درارم دوییدم طرفشو و وسطای راه الکی دست از شکمم گرفتم و ای و اوخ کردم که بانگرانی اومدن بالای سرم چشمامو بستم و ادعاکردم دارم ازدرد به خودم میپیچم البته یه طوری وول میخوردم که راحت بتونم فرارکنم و طبیعی به نظر بیاد اوناکه توشوک بودن سکوت کرده بودن یهو باصدای بند گفتم پخخخخخخخخخ
هاجین یه جیغ بنفش زد شوگان و جونگوک هم از خودشون رفتن که یهو شوگان گه پشت جونگوک بود گفت بگییییییزررش
منم که الفراررررر اوناهم دنبالم دراتاقو بازکردمو وباسرعت داشتم میدوییدم که یهو شیرجه رفتم توبغل یکی ؛به خودم که اومدم دیدم توبغل جانگ یون سوک!!!!
این انجا چکار میکرد!!!!داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم که اینجا دیدمش ولی اصلا به روی خودم نیاوردم ولی اگه واقعااون شخصو دوست داشتم سعی میکردم توجهشو جلب کنم و انو جز دوستام قرا بدم مثل جونگوک و بقیه همینطور که توی فکربودم بچه ها از پشت بهم رسیدن و گفتن!!
_بلاخره دستمون بهت رسید
_مگه دزد گیر اوردین!؟؟
جونگوک با یه لحن مسخره و خنده دارگفت:اره دیگه توقلب منو دزدیدی
که هاجین با کیفش زد تو سرش وگفت:تویکی ساکت که شاه دزدی {نمیدونم چرا جدیدارو جونگوک حساس شده بود!!}