شعر فاضل نظری درباره دین | دین راهگشا بود و تو گمگشتۀ دینی
دین راهگشا بود و تو گمگشتۀ دینی
تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی
آهو نگران است، بزن تیر خطا را
صیاد دل از کف شده! تا کی به کمینی؟
این قدر میاندیش به دریا شدن ای رود
هر جا بروی باز گرفتار زمینی
مهتاب به خورشید نظر کرد و درخشید
هر وقت شدی آینه، کافی ست ببینی
ای عقل بپرهیز و مگو عشق چنان است
ای عشق کجایی که ببینند چنینی
گوینده: کیمیا عدالتی
شاعر: فاضل نظری
به سایت پیویو هم سری بزنید.
https://pioio.com/up/ava/
برای دنبال کردن ما در صفحات مجازی کلیک کنید.
https://www.instagram.com/pioioava/
نظرات