دوستی من تا نداره

۶ نظر گزارش تخلف
☽BaRBaRa
☽BaRBaRa

“دوست داشتن من تا نداشت.نداره…..
‎من یه شکلات گذاشتم توی دستش
‎اون یه شکلات گذاشت توی دستم
‎من یه بچه بودم؛ اونم یه بچه بود
‎سرم رو بالا کردم ؛ سرش رو بالا کرد
‎دید که منو میشناسه !
‎خندیدم …
‎گفت “دوستیم؟!
‎گفتم ” دوست دوست “
‎گفت ” تا کجا؟!
‎گفتم ” دوستی که تا نداره …
‎گفت ” تا مرگ!
‎خندیدم و گفتم ” من که گفتم تا نداره “
‎گفت ” باشه ، تا بعد از مرگ!
‎گفتم ” نه ، نه، نه! تا نداره “
‎گفت ” قبول، تا اونجا که همه دوباره زنده میشیم … یعنی زندگی بعد از مرگ… باز
‎هم با هم دوستیم…! تا بهشت… ! تا جهنم… ! تا هر جا که باشه من و تو با هم
‎دوستیم …
‎خندیدم و گفتم ” تو براش تا هر جا که دلت می خواد تا بذار … اصلا” یه تا بکش از
‎این سر دنیا تا اون دنیا ، اما من اصلا” تا نمیذارم “
‎نگاهم کرد ؛ نگاهش کردم
‎باور نمی کرد ، می دونستم !
‎اون می خواست حتما” دوستی مون تا داشته باشه ! دوستی بدون تا رو نمی فهمید…!!!
‎گفت ” بیا برای دوستی مون یه نشونه بذاریم “
‎گفتم ” باشه ، تو بذار ” گفت ” شکلات !!!
‎هر بار که هم دیگه رو می بینیم یه شکلات مال تو ، یکی مال من … ! باشه …؟!
‎گفتم ” باشه “
‎هر بار یه شکلات میذاشتم توی دستش …
‎اون هم یه شکلات میذاشت توی دست من…
‎باز همدیگه رو نگاه می کردیم …! یعنی که دوستیم …. دوست دوست
‎من تند تند شکلاتم رو باز می کردم و میذاشتم توی دهنم و تند تند اونو می مکیدم
‎می گفت ” شکمو ! تو دوست شکمویی هستی !
‎و شکلاتش رو میذاشت توی یه صندوق کوچولوی قشنگ …!
‎می گفتم ” بخورش!
‎می گفت ” تموم میشه …! می خوام تموم نشه …! برای همیشه بمونه…!
‎صندوقش پر از شکلات شده بود …! هیچ کدومش رو نمی خورد…!
‎من همش رو خورده بودم !!!!!
‎گفنم ” اگه یه روز مورچه ها بخورن یا کرم ها ، اون وقت چی کار می کنی؟ “
‎گفت ” مواظبشون هستم “
‎می گفت ” می خوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم “
‎و من شکلات میذاشتم توی دهنم و می گفتم ” نه، نه ! تا نداره … !دوستی تا نداره “
‎یه سال… دو سال… چهار سال ….هشت سال… ده سال و بیست سال
‎شده !!!!!
‎من بزرگ شدم ؛ اون بزرگتر شده …
.....
ادامه نظرات

نظرات (۶)

Loading...

توضیحات

دوستی من تا نداره

۲۰ لایک
۶ نظر

“دوست داشتن من تا نداشت.نداره…..
‎من یه شکلات گذاشتم توی دستش
‎اون یه شکلات گذاشت توی دستم
‎من یه بچه بودم؛ اونم یه بچه بود
‎سرم رو بالا کردم ؛ سرش رو بالا کرد
‎دید که منو میشناسه !
‎خندیدم …
‎گفت “دوستیم؟!
‎گفتم ” دوست دوست “
‎گفت ” تا کجا؟!
‎گفتم ” دوستی که تا نداره …
‎گفت ” تا مرگ!
‎خندیدم و گفتم ” من که گفتم تا نداره “
‎گفت ” باشه ، تا بعد از مرگ!
‎گفتم ” نه ، نه، نه! تا نداره “
‎گفت ” قبول، تا اونجا که همه دوباره زنده میشیم … یعنی زندگی بعد از مرگ… باز
‎هم با هم دوستیم…! تا بهشت… ! تا جهنم… ! تا هر جا که باشه من و تو با هم
‎دوستیم …
‎خندیدم و گفتم ” تو براش تا هر جا که دلت می خواد تا بذار … اصلا” یه تا بکش از
‎این سر دنیا تا اون دنیا ، اما من اصلا” تا نمیذارم “
‎نگاهم کرد ؛ نگاهش کردم
‎باور نمی کرد ، می دونستم !
‎اون می خواست حتما” دوستی مون تا داشته باشه ! دوستی بدون تا رو نمی فهمید…!!!
‎گفت ” بیا برای دوستی مون یه نشونه بذاریم “
‎گفتم ” باشه ، تو بذار ” گفت ” شکلات !!!
‎هر بار که هم دیگه رو می بینیم یه شکلات مال تو ، یکی مال من … ! باشه …؟!
‎گفتم ” باشه “
‎هر بار یه شکلات میذاشتم توی دستش …
‎اون هم یه شکلات میذاشت توی دست من…
‎باز همدیگه رو نگاه می کردیم …! یعنی که دوستیم …. دوست دوست
‎من تند تند شکلاتم رو باز می کردم و میذاشتم توی دهنم و تند تند اونو می مکیدم
‎می گفت ” شکمو ! تو دوست شکمویی هستی !
‎و شکلاتش رو میذاشت توی یه صندوق کوچولوی قشنگ …!
‎می گفتم ” بخورش!
‎می گفت ” تموم میشه …! می خوام تموم نشه …! برای همیشه بمونه…!
‎صندوقش پر از شکلات شده بود …! هیچ کدومش رو نمی خورد…!
‎من همش رو خورده بودم !!!!!
‎گفنم ” اگه یه روز مورچه ها بخورن یا کرم ها ، اون وقت چی کار می کنی؟ “
‎گفت ” مواظبشون هستم “
‎می گفت ” می خوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم “
‎و من شکلات میذاشتم توی دهنم و می گفتم ” نه، نه ! تا نداره … !دوستی تا نداره “
‎یه سال… دو سال… چهار سال ….هشت سال… ده سال و بیست سال
‎شده !!!!!
‎من بزرگ شدم ؛ اون بزرگتر شده …
.....
ادامه نظرات