دیریافته
چند سال قبل شبی در خانه ام در توکیو تنها بودم و در اندیشهی فردائی مبهم.... ناگهان عنکبوتی روی دیوار توجهم را جلب کرد. حس غریبی در درونم شکل گرفت و احساس کردم به خانه من پناه آورده، عکسی از او گرفتم و به اشتراک گذاشتم ... در دل رؤیا پروراندن و در سر سودای عشقی کودکانه داشتن را بشدت دوست دارم و از برداشت و قضاوت دیگران به دلیل رفتارها و سخنهایم در سن پنجاه سالگی بیم و هراسی در دل ندارم. در ابتدا بسان یک شوخی آن عنکبوت را "دیریافته" نام گذاشتم و او را دوست خود دانستم و بتدریج هر کجا که او را دیدم عکسهایی گرفتم و با ...
نظرات