پارت 15 رمان جدال عاشقانه ......صحنه های رمانتیک عروسی
این دیگه چه خریه؟؟ ن م نه برگشتم سمت صدا که دیم جونم؟؟؟اینکه دانیاله!! بعدم دست منو کشید برد وسط از اون پسره ی جوجه تیغی بهتره اما بازم غیر قابل تحمله !
دانبال:اگه اینجوری تیپ نزنی این همه ادم نگات نمیکنن
-عروسیه ها! بعدم تورو سننه ؟؟
-چون عروسیه باید اینقدر خوشگل کنی؟؟ بعدم به من خیلی سننه
-من خوشگل هستم نیازیم به خوشگل کردن نیس!
-زرشکککککک
-پلو با مرغ
-سینه یا رون؟ خدارو شکر اهنگ تموم شد دیگه حوصله کل کل نداشتم!
همه اومدیم نشستیم نوبت رسید به رقص تانگوی عروسو دوماد متین بلند و شد دست یاسو گرفت و رفتن وسط یاسم دستشو گذاشت رو شونه متینو متینم دستشو پشت کمر یاس حلقه کرد و شروع کردن به رقصیدن وایییی چه قشنگ میرقصن مخصوصا متین ! اه سحر گمشو به شوهر دوستتم نظر داری؟ولی خیلی بهم میان ایشالله خوشبخت شن بابای متین شروع کرد به شاباش ریختن سر عروسو داماد منم که کودک درونم فعال شروع کردم به جمع کردن پولا که مریم یکی زد تو سرم :
-اه کوچولو ابرومونو بردی
-چیه بزرگ؟؟ خو شاباشه دیگه تو بی ذوقی به من چه ؟؟
- که من بی ذوقم؟؟ باشه
مریم اینو گفتو شروع کرد به جمع کردن شاباشا خخخ ای جونم اینم کودکش فعاله اون دوتام که دیگه رقصشون تموم شد و داشتن میرفتن بشینن که یهو منو مریم با هم :
-داماد عروسو ببوس یالا داماد عروسو ببوس یالا
دروغ نگم یاس یه چش غره بهمون رفت که فهمیدم بعدا کلمونو میکنه اما ما دست بردار نبودیم بقیه هم شروع کردن به همراهی کردن با ما بعدم متین صورتشو برد نزدیک صورت یاسو شروع کرد به بوسیدنش بقیم هم شروع کردن به تشویق کردنشون که متینو یاس همو ول کردنو رفتن نشستن رو صندلی مخصوصشون و یکم دیگه منو مریم رقصیدیم که اعلام کردن وقت شامه منو مریمم فوضوللل یواشکی رفتیم سمت اتاق عروسو داماد که غذا میخورن مریمم دوربینشو دراوردو شروع کرد به فیلم گرفتن اول متین یه بوسه کوچیک زد رو لبای یاس بعدم رمانتیک بهش نگاه کرد یاسم با اینکه تو ابزاز احساسات ضعیفه اما سعی میکرد نزنه تو ذوق متین بعد از اینکه شام خوردنشون تموم شد با مریم دوربینو برداشتیمو دررفتیم و از اونجایی که کلی انرژی صرف رقصیدن کرده بودیم شروع کردیم به خوردن غذا ها
نظرات (۶۸)