ببار ای بارون ببار!... (حاج محمود کریمی)
ببار ای بارون ببار!، بر دلم گریه کن خون ببار، بر شب تیره چون زلف یار، بهر لیلی چو مجنون ببار؛ فدای غم های تو، خون میچکد از چشمای تو، بی تاب روی زیبای تو، می سوزه عالم در پای تو؛ خون دل آسمون، زبون میگیره صاحب زمون، ای امان، ای امان، ای امان، عمه جان، عمه جان، عمه جان؛ دل زارم در تبه، گوشه ی چادر زینبه، امشب جون همه بر لبه، روضه خون مادر زینبه؛ وای زینب؛ رسیده جون بر لبم، می سوزه سینه پر تبم، آسمون تیره ی شبم، قربونی غم زینبم؛ وای زینـب؛ - اگر که غوغا نکرد، اگه شکوه ز غم ها نکرد، سفره ی دلشو وا نکرد، غصه جیگرشو پاره کرد؛ وای زینــــــــــــــــــب!!!...
نظرات (۶)