رمان مهدوی ادموند قسمت 34 ( دوستان خوبی بدی دیدید حلال کنید .)توضیحات کانالم حتما بخونید

۵ نظر
گزارش تخلف
گل نرگس(آتش به اختیار-helper of savior)
گل نرگس(آتش به اختیار-helper of savior)

⭕️ ادامه ی قسمت ۳۳

آن روز تا شب به صحبت و برنامه‌ ریزی برای سفر و آماده کردن خانه و شرایط لازم برای یک ماهی که قرار بود بعد از مراسم عقد و ازدواج عروس و داماد در وینچ فیلد بمانند، مشغول شدند. هر چه ادموند عجله داشت که زودتر به لندن برگردد و این خبر را به ملیکا و خانواده‌اش بدهد، ویلیام و ماری هیجان انجام مقدمات مراسم عروسی تنها فرزندشان را داشتند.

از طرفی چون ادموند قول داده بود با تازه‌ عروسش بلافاصله همراه آن‌ها به وینچ فیلد برگردد باید قبل از هر کاری قسمتی از عمارت برای ورود عضو جدید خانواده آماده می‌شد. آن‌ها به ادموند اجازه ندادند که در تزئین اتاق دخالتی کند، ماری شرط کرده بود که او حق ندارد تا زمانی که به همراه همسرش به آنجا بر می‌ گردد، وارد آن اتاق شود.

حداقل دو سه روزی وقت نیاز داشتند تا همه ‌چیزهایی که لازم بود را تهیه کنند اما در آن عمارت بزرگ آنقدر وسیله برای زندگی بود که نیازی به خریدن اساس جدید نباشد، خصوصاً اینکه همه‌ چیز درنهایت دقت و ظرافت در طول سال‌ها نگهداری و استفاده‌ شده بود. ویلیام قصد داشت با شرط بازگشت پسرش به وینچ فیلد، او را از مرکز توجه دور کرده و بتواند از او حمایت کند.
رمان #ادموند تالیف آمنه پازوکی

با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن‌ شود...

#رمان_مهدوی ۳۴

کانال "مهدیاران"
T.me/joinchat/ESW1Az_J7HTsdzr4CymTtw
دوستان جهت تعجیل در ظهور و سلامتی آقامون مولامون عشقمون سرورمون حضرت مهدی (عج) یک صلوات بفرستیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
.
.
.
آقا جان بیا دیگه چرا این قدر دیر میای میدونیم لایق اومدنت نیستیم ولی بیا تا لیاقتمونو بهت ثابت کنیم با تمام وجودمون با جوانیمون....
.
.
.
#قرار ما لحظه ظهور...

نظرات (۵)

Loading...

توضیحات

رمان مهدوی ادموند قسمت 34 ( دوستان خوبی بدی دیدید حلال کنید .)توضیحات کانالم حتما بخونید

۴ لایک
۵ نظر

⭕️ ادامه ی قسمت ۳۳

آن روز تا شب به صحبت و برنامه‌ ریزی برای سفر و آماده کردن خانه و شرایط لازم برای یک ماهی که قرار بود بعد از مراسم عقد و ازدواج عروس و داماد در وینچ فیلد بمانند، مشغول شدند. هر چه ادموند عجله داشت که زودتر به لندن برگردد و این خبر را به ملیکا و خانواده‌اش بدهد، ویلیام و ماری هیجان انجام مقدمات مراسم عروسی تنها فرزندشان را داشتند.

از طرفی چون ادموند قول داده بود با تازه‌ عروسش بلافاصله همراه آن‌ها به وینچ فیلد برگردد باید قبل از هر کاری قسمتی از عمارت برای ورود عضو جدید خانواده آماده می‌شد. آن‌ها به ادموند اجازه ندادند که در تزئین اتاق دخالتی کند، ماری شرط کرده بود که او حق ندارد تا زمانی که به همراه همسرش به آنجا بر می‌ گردد، وارد آن اتاق شود.

حداقل دو سه روزی وقت نیاز داشتند تا همه ‌چیزهایی که لازم بود را تهیه کنند اما در آن عمارت بزرگ آنقدر وسیله برای زندگی بود که نیازی به خریدن اساس جدید نباشد، خصوصاً اینکه همه‌ چیز درنهایت دقت و ظرافت در طول سال‌ها نگهداری و استفاده‌ شده بود. ویلیام قصد داشت با شرط بازگشت پسرش به وینچ فیلد، او را از مرکز توجه دور کرده و بتواند از او حمایت کند.
رمان #ادموند تالیف آمنه پازوکی

با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن‌ شود...

#رمان_مهدوی ۳۴

کانال "مهدیاران"
T.me/joinchat/ESW1Az_J7HTsdzr4CymTtw
دوستان جهت تعجیل در ظهور و سلامتی آقامون مولامون عشقمون سرورمون حضرت مهدی (عج) یک صلوات بفرستیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
.
.
.
آقا جان بیا دیگه چرا این قدر دیر میای میدونیم لایق اومدنت نیستیم ولی بیا تا لیاقتمونو بهت ثابت کنیم با تمام وجودمون با جوانیمون....
.
.
.
#قرار ما لحظه ظهور...