ارزوهایت را در آغوش بگیر....

۱۶۴ نظر
گزارش تخلف
Kurt
Kurt

گاهی اوقات دیوانه میشوم می خواهم بروم.در یک روستا در کنار برکه گل های محمدی بچینم و با اسب سیاهم در دل شب بتازم.غروب را روی تپه و طلوع را از زیر رخت خواب نظاره کنم.ولی حقیقتی به اسم حقیقت مانع است....
منتظر طلوع خواهم ماند......طلوع کن

نظرات (۱۶۴)

Loading...

توضیحات

ارزوهایت را در آغوش بگیر....

۶۰ لایک
۱۶۴ نظر

گاهی اوقات دیوانه میشوم می خواهم بروم.در یک روستا در کنار برکه گل های محمدی بچینم و با اسب سیاهم در دل شب بتازم.غروب را روی تپه و طلوع را از زیر رخت خواب نظاره کنم.ولی حقیقتی به اسم حقیقت مانع است....
منتظر طلوع خواهم ماند......طلوع کن

مذهبی