دلم گرفته/ توضیحات
زندگی، گاهی سخت و گاهی آسان است...
احساس غم مکمل احساس تنهایی ست...
نمیگویم تنها ام.. چون خدا را دارم... نمیگویم غمگینم.. چون خالق را دارم... اما حسی عجیب مرا در برگرفته.. حسی که نمیگذارد ، حال هوای گذشته برگردد.. حسی سخت، که مقابله با آن دشوار و سخت تر است.. احساس ترس،احساس تنفر از خودم.. حس آزار دیگران و... سعی کردم کسی نفهمد.. که دیگر مثل قبل نیستم.. دیگر شور و هیجانی در خودم نمیبینم... فقط نفس میکشم و روحم همچون لیوانی ترک برداشته... من ساده مینویسم.. ساده میگویم، ساده میپوشم ، ساده با مشکلات کنار می آیم.. اما، برای کنار آمدن با مشکلاتم، تکه ای از قلبم را به آتش میکشم و میشکنم... قلب من شکسته و تکه هایش آنقدر ریز و کوچک اند ، که دیگر هیچوقت دوباره به هم نمیچسبند.. همچون شن در دریا... نمیگویم میخواهم بروم.. زیرا که آنقدر پررو هستم، که دلم نمیخواهد از شما دل بکنم... و هرچه میگویم و مینویسم ،فقط برای درد و دل است...
گاه وقتی به تدوینی نگاه میکنم، غم درونش را همراه بغض به درون قلبم میبلعم...
گاه وقتی میبینم کسی ناراحت است، سعی میکنم قلبم را به او بدهم تا از حال بدش بکاهم.. اما من در دلداری هیچ استعدادی ندارم... خودتان هم خوب میدانید...
بخشی از دلتنگی من
1402/7/11
نظرات