رمان گرگ سفید پارت 20 پلی شه
انا رفت پیش دایانا که کنار گرگینه بود نبض اونو گرفت نمیزد انا : اون مرده از بعد اون نایت یه کلمه هم حرف نزد و فقط تو یه گوشه نشسته بود لیانا رفت پیشش لیانا: واقعا تو اونو کشتی ؟ نایت با سر گفت اره لیانا یک چک محکم زد بهش لیانا: میدونم مجبور شدی ولی نمیتونم قبول کنم دراکولا: میخوایی چیکار کنی نایت : میرم به کوهستان قهرمان ها میخوام خودم یادبود اونو زارم اونجا دراکولا : چندتا اسب برای اینا بیارین دایانا : میشه من یه اسب به من بدی ؟ نایت: تو بلد نیستی سواریی کنی بیا سوار اسب من شو دایانا: نه عمو قرار بود خودش بهم یاد بده. الان با اون سوار ...
نظرات (۶۴)