یک قصه تلخ از عشق شعری از محمد خوش بین
ای بی تو دل تنگم شب گرد خیابان ها
چشمان پر از اشکم مانده زیر باران ها
راه بسته و پل بسته هر دو پای من خسته
در بستر مسدودم با یورش توفان ها
ای عشق مدد کن تو بر آبروی شعرم
با زمزمه ای از عشق در جمع پریشان ها
باز از سر شب تا صبح با خیالت همراهم
با عشق تو شد معنا مجنون بیابان ها
می سوزم و می بازم با یاد تو می سازم
یک قصه تلخ از عشق بی تو زیر باران ها
نظرات