کربلایی حسن عطایی
مالک دلم همونه که آینه در آینه زهراست - کربلایی حسن عطایی
مالک دلم همونه که
آینه در آینه زهراست
زندگیم رقیه ساداته
برا اینه زندگیم زیباست
جون من چه قابلی داره
بفداش ایل و تبار من
این که من بنده تو هستم
گفتم حک شه رو مزار من
اسمش و که میشنوم
پرواز میکنم
زندگیه تازه ای
آغاز میکنم
پرواز میکنم
دلیل چشم ترمه رقیه
سایه روی سرمه رقیه
از همین هیئت چشامومیبندم
پرمیزنم تا حرم رقیه
نذری میده مادرم هرسال
قاتلم هق هق و اشکاشه
تو حسینیه میگه بچه م
تا ابد رقیه ای باشه
شنیدم یه مادری میگفت
چند ساله یه حاجتی دارم
خدا دختر بده به بچه م
اسمش و رقیه میذارم
اسمش و که میشنوم
پرواز میکنم
زندگیه تازه ای
آغاز میکنم
پرواز میکنم
باب الحوائج ای قبله حاجات
عشق ابوالفضل ای عمه سادات
کار من گیره چی میشه یه امشب
سفارشم رو کنی تو به بابات
دختر سه ساله میبینم
چکنم اینا همش درده
جون میدم زنده میشم وقتی
میبینم چادر سرش کرده
جلو چشم بابا با چادر
راه میرفتی و میگفت زیباست
نیگا کن رقیه م و زینب
شبیه مادرمون زهراست
اسمش و که میشنوم
پرواز میکنم
زندگیه تازه ای
آغاز میکنم
پرواز میکنم
میبری دل تا پوشیه میبندی
میمیره عباس وقتی که میخندی
روی دوش ساقی حرم عباس
به هستی فرمانروایی میکردی
نظرات (۲)