دکلمه شعر ای مهربانیت آغشته با عسل از محمد خوش بین
ای مهربانیت آغشته با عسل
بی آنکه شهد بریزی به جان من
ای تسکین کابوس در اوج تلخواب
ای خواب ، خواب ، خواب
ای مهربان بی دلیل ، بی دلیل گم شده پیدا شده
ای من فدای آمدن ای بی نرفتن همیشه ...
ماندنی ...
حرفی نگفته مانده است ...
تنها نگفتن مانده است ...
تنها نگفتن باقیست ...
#محمد_خوش_بین
نظرات