پارت 21 رمان جدال عاشقانه (پارت باحال و جالب)
رفتم سمت کلاس پشت دیوار قایم شدم و تا دیدم داره میره سمت کلاس دوییدم ورفتم سمت در که با صدای محکم و جدی گفت:
--گجا خانوم ارمان؟؟
-باترس و دلهره ای که سعی داشتم نشون بدم گفتم:
-اا....ا...استااد میرم سر کلاس دیه
-اما فک میکنم شمارو بیرون کرده بودم اینطور نیست؟؟
-استاد این یه بارو ببخشید قول میدم دیه تکرار نشه لطفا
بین خودمون بمونه ها ریا نشه یه وقت ولی تاحالا به هیچ استادی التماس نکرده بودم اما این یکی برای دیدن صحنه خنده دار لازم بود!
-بفرمایید داخل خانوم ارمان راستی دیگه هم دیر نیاید چون راتون نمیدم
-چشم ولی من که با شما اومدم !
-گفتم که بدونید
رفتم فاطی برام جا گرفته بود یکی از بچه های جدید بود که خیلی دوسش داشتم و داشتیم صمیمی میشدیم نشستمو گفتم :
-سلام فاطی جونم خوبی؟؟
-آره رات داد؟؟
-اره اما با کلی عجز و التماس
رفت سمت صندلی خیلی ریلکس کتاب و جزوه هامو دراوردم و الکی داشتم دنبال جامدادیم میگشتم جامدادیم رو در اوردم هیچ تغییر حالتی تو چهرم ایجاد نکردم بعدم زیر چشمی جوری که نفمه داشتم نگاش میکردم بعدم زارت نشست ای جون عالی شد بازم دست کردم تو کیفمو موبایلمو سایلنت کردم شروع کرد به حاضر غیاب نفر اول نفر دو نفر سوم :ارمان
خیلی سردو جدی گفتم:حاضر
وقتی تموم شد ماژیکاشو برداشت و بلند شدو رفت سمت تخته اولالا چه گندی زدم به کت سورمه ایش ادامساشم دارچینی بود خخ حقشه یهو کلاس منفجر شد خدایی خیلی باحال بود منکه داشتم خفه میشدم چون زیاد خندیدن مساوی بود با ضایع شدن با غیض برگشتو گفت:
- به چی میخندین؟؟
همه خندشونو خوردن یکی از پسرای پرروی کلاس گفت:
-به گندی که تو شلوارتون زدید و اونو با دستشویی اشتباه گرفتید
واییی عاشقتم دستت طلا حرف منو زدی که یهو داد زد:
- بیروووووووووونننن
.........................................
راستی دوستان از این به بعد نظرا غیر فعاله بجز همین ویدیو اگه حرفی درباره رمان داشتید میتونید بگید چون فقط به خاطر رمان دیگه میام مرسی راستی هرجاش که بد بودم بگید مرسی^_^
نظرات (۲۶)