حافظ خوانی غزل شماره 14 حافظ | گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

۰ نظر گزارش تخلف
فروشگاه اینترنتی پیویو
فروشگاه اینترنتی پیویو

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال دل، ره گم کُنَد مسکین غریب

گفتمش مگذر زمانی، گفت معذورم بدار

خانه پروردی، چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست

خوش فتاد آن خال مشکین بر رخِ رنگین غریب

می‌نماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مه وشت

همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب

بس غریب افتاده است آن مور خط، گرد رخت

گر چه نَبوَد در نگارستان، خط مشکین غریب

گفتم ای شام غریبان طُرِّه شبرنگ تو

در سحرگاهان حذر کن، چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب

گوینده : حسین پناهی
به سایت پیویو هم سری بزنید.
https://pioio.com/up/ava/

برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.
https://www.instagram.com/pioioava/

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

حافظ خوانی غزل شماره 14 حافظ | گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

۰ لایک
۰ نظر

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال دل، ره گم کُنَد مسکین غریب

گفتمش مگذر زمانی، گفت معذورم بدار

خانه پروردی، چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست

خوش فتاد آن خال مشکین بر رخِ رنگین غریب

می‌نماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مه وشت

همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب

بس غریب افتاده است آن مور خط، گرد رخت

گر چه نَبوَد در نگارستان، خط مشکین غریب

گفتم ای شام غریبان طُرِّه شبرنگ تو

در سحرگاهان حذر کن، چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب

گوینده : حسین پناهی
به سایت پیویو هم سری بزنید.
https://pioio.com/up/ava/

برای دنبال کردن ما درصفحات مجازی کلیک کنید.
https://www.instagram.com/pioioava/

موسیقی و هنر