نامه‌ای به ثمینم:
نه میخوام و نه بلدم که شاعرانه و زیبا بنویسم هرچی که به دل و زبونم میاد رو مینویسم.
یادته اولین بار همو شناختیم گفتم تو سومین اونی هستی که شناختم؟یادته گفتم همیشه پلاسم توی چنلت و ولت نمیکنم؟فرقی نمیکنه اولی اخری یا سومی تو همیشه بهترین اونی من خواهی بود.
من خواهری ندارم که وقتی دلم گرفته برم پیشش و باهاش حرف بزنم و سرم روی پاهاش بزارم و گریه کنم اما هروقت که دلم گرفته بود اومدم پیش تو اومدم توی ناشناس و کلی چسناله کردم گریه کردم و خودمو خالی کردم:خنده: هرچند مجازیه و من تو رو نمی بینم و نمیشناسم.
اما مطمئن باش حتی اگ زمانی دیگ من اینجا نبودم هبچوقت فراموشت نمیکنم و همیشه توی دلم ی گوشه ی ثمینی هست که هیچوقت ندیدمش و فقط ی تصور با چهره یونجونی ازش دارم.ممنون که اون فضای خالی قلبمو با مهربونیت پر کردی،ممنون که بهم کمک کردی ادامه بدم.
خلاصه که خواستم بدونی خیلی دوست دارم و خیلی برام عزیزی.امیدوارم همیشه تنی سالم و لبی خندان و دلی شاد داشته باشییی.امیدوارم موفق و سربلند باشی.وایی چرا دارم گریه میکنمم:گریه:
خلاصه که تولدت کلیییی مبارک ثمین من.❤️
ماچ به لپت❤️❤️
به وقت:
28/4/1403
18/7/2024
1:25
https://www.namasha.com/Blueberryworld