بیاید یه کوچولو داستان بگم :خنده:
ما از طرف مدرسمون چند روز پیشا رفته بودیم حرم(اینم بگم من مذهبی نیستم ولی برای خوشگذرونی رفتم و رفتن حرم ربطی به مذهبی بودن نداره...اینو گفتم بدونید:خنده:)
بعد من یه کیف برده بودم ازین شفاف ها بعدش عکس سونگهون رو توش گذاشته بودم بعدش بعضی از بچه ها گفتن یهو بهت گیر ندن منم گفتم بدن برام مهم نیست ، اینو بگم اول بخندید دوستم که مثل خودم کی پاپره کرم داشتو رفت عکسو به خانم عربیم نشون داد بعد معلمم فکر کرد داداشه منه بعدش که فهمید گفت به به تو کیف نیکو عکس پسره ولی کلا معلم عربیم ازین گیرا نیست یه عالمه سر عکس باهاش خندیدیم ، حالا اصل ماجرا رو بگم ما یک ساعت بعدش رسیدیم به همون حرم بعد کیفارو میخواستن بگردن بعدش نوبت من شد ، من با خودم میگفتم الانه که یه چیزی بگه و حالا چی گفت ..گفت: این پسره چقدر خوشگله . یعنی همه ی بچه های کلاس تعجب کردن که این زنه که اینطوری روشو گرفته و کیفارو میبینه گفت سونگهون چقدر خوشگله خلاصه نتیجه گرفتیم که همه به کره ایا جذب میشن و این زنه عاشق سونگهون شد :خنده: بعدش حالا معلم کارو فناوریم پرسید کیو گفت خوشگله بعدش چون خیلی مذهبیه بچه ها گفتن الکی بگو بازیگره حالا ما اینو گفتیم گفت : خدا شفا بده اونجا بود که میخواستم بگم آخه به شما چهههههه؟ ازون جایی که من هیچوقت فوش نمیدم فوش ندادم
خلاصه این داستان ما بود که این زنه گفت چقدر سونگهون خوشگله .
تا داستانهای دیگر بای بای
راستی برای امتحانا فایتینگ
بوس
نظرات (۱۰)