Desiree Novel _ Episode 2 Acha Part 2
پسر... تو داری مایل ها دور از وطنت زندگی میکنی... و
تنهایی رو به جون میخری... باید درد زیادی داشته باشی که
همچین چیزی رو انتخاب کردی...
_ آدمهایی که دوسشون داشتم... به دیدنم نمیان...این کافیه؟
_ هیچ چی بدتر از نا امیدی از عشق نیست...
نفس عمیقی کشید، عینکش رو برداشت و نگاهی به ساعتش
انداخت. هفت شب بود و میدونست جیهوپ تا االن برگشته،
ساعت قدیمی و خاطره انگیزش هنوز مثل روز اول سالم بود و
هنوز بوی سئول رو میداد، بوی خواهرش... یا حتی... بوی تهیونگ
نظرات