Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

رمان بهم نمره چند میدی؟(توضیحات) (پارت35)

۹ نظر
گزارش تخلف
*nafiseh*
*nafiseh*

مامان با گریه:دخترم من که بد تو رو نمیخوام من نمیخوام ببینم که تو هم مثل من با یه انتخاب اشتباه بدبخت شی.من با تعجب:انتخاب اشتباه؟.مامان:اره.من یه بچه پرورشگاهی بودم که یه خانواده که هیچوقت نفهمیدم که بودن مخارجمو به عهده گرفتن و من تونستم برم دانشگاه اونجا با پدرتو اقا صابر اشنا شدم. (یخورده مکث کردو) هر دوشون ازم خاستگاری کردن اما من به پدرت جواب مثبت دادم چون همه جوره از اقا صابر بالاتر بود. پیش خودم فکر میکردم بهترین انتخابو کردم اما ببین حالا چی شد. گریه امونشو بریده بود. رفتمو بغلش کردم. مامان:کلی بدبختی ...

نظرات (۹)

Loading...

توضیحات

رمان بهم نمره چند میدی؟(توضیحات) (پارت35)

۱۶ لایک
۹ نظر

مامان با گریه:دخترم من که بد تو رو نمیخوام من نمیخوام ببینم که تو هم مثل من با یه انتخاب اشتباه بدبخت شی.من با تعجب:انتخاب اشتباه؟.مامان:اره.من یه بچه پرورشگاهی بودم که یه خانواده که هیچوقت نفهمیدم که بودن مخارجمو به عهده گرفتن و من تونستم برم دانشگاه اونجا با پدرتو اقا صابر اشنا شدم. (یخورده مکث کردو) هر دوشون ازم خاستگاری کردن اما من به پدرت جواب مثبت دادم چون همه جوره از اقا صابر بالاتر بود. پیش خودم فکر میکردم بهترین انتخابو کردم اما ببین حالا چی شد. گریه امونشو بریده بود. رفتمو بغلش کردم. مامان:کلی بدبختی کشیدم تا پدرت تونست مادربزرگتو راضی کنه. اما تقریبا سه سال بعد ازدواجمون اون اتفاق افتاد. (اشکاشو پاک کردو). منم جون بودم و میتونستم دوباره ازدواج کنم اما بخاطر تو اینکارو نکردم و حالا نمیخوام ببینم تموم زحمتام داره به باد میره.
من:مامان چرا اینطوری میگین شما که حتی هنوز پرهاموندیدین .مامان:اصلا مگه ساسان چشه ؟.من:مامان خواهش میکنم که دیگه اسم اون عوضی رو نیارین ساسان کسیه که تموم این مدت ازیتم کرد کسیه که منو تهدید کرد که ابرومو میبره و هر چی از دهنش درامد بار منو شما کرد.مامان:چیی چرا تا حالا اینارو بهم نگفتی. من:چون نمیخواستم ناراحتتون کنم.ولی مامان پرهام باهاش فرق داره اون تحصیل کرده .پولداره .دکتره مامان مگه همیشه نمیگفتین دوست دارین شوهرم دکتر باشه. مامان که دیگه نرم شده بود :که اینطور. حالا چه جوری با هم اشنا شدین. من:تو شمال اقا صابر هم در جریانه. مامان:باشه پس یه روز بگو با پدرو مادرش بیان تامن خودم ببینم چجورین. من:چیزه پدرش فوت کرده مادرشم خوب یخورده ناراضیه ولی... مامان:دوسش داری. وا این چه سوالی بود. من:خب اگه دوسش نداشتم که نمیگفتم.
مامان:امیدوارم دوسش داشته باشی و اشتباهی که من کردمو تکرار نکنی اینو گفتو رفت تو اشپز خونه. مامان مطمعن باش من مثل شما عقب نمیکشم و حقمونو از حلقومشون میکشم بیرون چون منم از خون خودشونم و میتونم مثل خودشون بی رحم باشم. فردامامانو به زور راضی کردم که همراه منو پرهام بیاد. مامانم بالاخره با کلی غرغر وغیره راضی شد. به پرهامم گفتم تا ضایع بازی درنیاره. بالاخره پرهام امد. اهووو همچین تیپ زده انگار عروسیشه. یه شاخه گل دستش گرفته بود و رو به مامان.پرهام:سلام مادر جون بفرمایین. بعدم در جلویه ماشینو براش باز کرد. مامانم کلی ذوق کرد.