نشسته ام در اتاقم | شما هم فکر زیاد میکنید ؟
نشسته ام در اتاقم، با خودم کلنجار میروم، ایده ها میآیند و در آن واحد میمیرند، ثانیه های عمرم را در افکار عمیق و سرد و تیره ام میگذرانم، امید و نگاهی روشن به آینده را سعی میکنم به خودم طلقی کنم اما باز هم به فروپاشی میرسد، اما من از بچگی صبر رو یاد گرفتم، یاد گرفتم که همیشه وضعیت یکسان و درخشان نیست و بالاخره اون طلوع می آید، شاید همان صبر یکی از حیاتی ترین عنصر های زندگی باشه که الان بیشتر از قبل بهش نیاز دارم.
خوشحالم از اینکه هنوز زندگی قشنگی های خودش رو داره، اینکه هنوز چیز های واقعی حضور دارن و این باعث میشه در نهایت تاریکی هم نور رو پیدا کنم و باز ادامه بدم، اینکه هنوزم میتونم تمام بدی ها و تلخی هایی که آدم ها بهم نشون دادن رو ببخشم، از تیرگی ها عبور کنم و لکه های سیاه روحم رو پاک کنم و از اول شروع کنم، خوشحالم.
نظرات (۵۷)