رویا`ی شبانه
چشمانم تنها به سوی تو بود
دلم به وجود تو گرم بود
در بین کابوس های شب زیبایی تو مرا از خود بی خود میکرد
باوجود توهمهای کثیف باز فکر تو مرا آرام میساخت
آری...با وجود این دردطاقت فرسا همه چیز به پیش تو شیرین مینمود..دگر درد نبود؛در کنار تو این طعم خوش باتو بودن بود..در پس غمهایی که سالیان دفن شدند
چشمان مست آورت
همان زلالی ناپیدا
در این نم نم هایی که به مانند اسید بر سرم میریزند و سلامت شب را از من دریغ میکنند چشم و گوشم را بستهام و فقط به تو فکر میکنم به روزی که تورا بینم و باز دعا میکنم برای سلامت جان و روح تو...
چه اشک ها که نریختیم
زمانه عوض شد
حالا
یک سال گذشت از این زمانهی بیزمان
یکسال...
و من..تورا پیدا کردم((((:
و حالا من تورا دارم
شادم به بودنت
برایم بمان شادیافرین ترین و عزیزترین من
03:15
07/03/2025
R.85
نظرات