کار انسان در این جهان چیست؟

۰ نظر
گزارش تخلف
انسان شناسی و عرفان
انسان شناسی و عرفان

* پس کار انسان در این جهان چیست؟

اینست که بفهمد . بفهمد که چرا از چیزی خوشش می آید و یا بدش می آید . کسی که می خواهد خوش بگذراند نمی تواند بفهمد . انسان یا اهل خوشی است و یا اهل فهم. و اما آنکسی هم که خوشی را برگزیده بالاخره می فهمد که انتخاب بدی کرده است. فقط کسی که فهمیدن را انتخاب کرده از انتخابش هرگز پشیمان نمی شود .

و اما آنکه از فهمش به آه و ناله و فغان می آید که چرا دیگران نمی فهمند و مرا که می فهمم نمی فهمند ، براستی فهمیدن را انتخاب نکرده است بلکه به فهمیدن مبتلا شده است یعنی خوشی از سرش پریده است . فهمیدن یا یک بلا است و یا انتخاب . انسان بالاخره مجبور به فهمیدن است. جبری جز جبر فهمیدن بر انسان حاکم نیست و مابقی جبرها دلایل این جبر محسوب می شوند . و کسی که این جبر ذاتی را انتخاب می کند از هر جبری میرهد و به وادی اختیار میرسد.

* هر چیزی بمیزانی که انسان را آرام می سازد بهمان شدّت مدتی بعد وی را به طغیان و جنون می کشاند مثل موسیقی ، مثل ایمان ، مثل مواد مخدر و مثل هر بکام رسیده گی . و این دیالکتیک آرامش - توحش است.

* فقط کسی که از دیالکتیک رها می شود که حق آنرا فهمیده و تصدیق کرده باشد. یعنی مثلاً کسی از ظلم رها می شود که عدل آنرا فهمیده و تصدیق کرده باشد. کسی از بدبختی رها می شود که خوشی آنرا فهمیده باشد . پس هیچ رهایی جز رهائی از دیالکتیک نیست و آن بواسطه معرفت و تصدیق حاصل می آید.

استاد علی اکبر خانجانی
خاطرات حواس ص ۷۶

آرشیو کامل رایگان در:

https://www.khanjany.org/

https://t.me/khodshenasi4/8892

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

کار انسان در این جهان چیست؟

۰ لایک
۰ نظر

* پس کار انسان در این جهان چیست؟

اینست که بفهمد . بفهمد که چرا از چیزی خوشش می آید و یا بدش می آید . کسی که می خواهد خوش بگذراند نمی تواند بفهمد . انسان یا اهل خوشی است و یا اهل فهم. و اما آنکسی هم که خوشی را برگزیده بالاخره می فهمد که انتخاب بدی کرده است. فقط کسی که فهمیدن را انتخاب کرده از انتخابش هرگز پشیمان نمی شود .

و اما آنکه از فهمش به آه و ناله و فغان می آید که چرا دیگران نمی فهمند و مرا که می فهمم نمی فهمند ، براستی فهمیدن را انتخاب نکرده است بلکه به فهمیدن مبتلا شده است یعنی خوشی از سرش پریده است . فهمیدن یا یک بلا است و یا انتخاب . انسان بالاخره مجبور به فهمیدن است. جبری جز جبر فهمیدن بر انسان حاکم نیست و مابقی جبرها دلایل این جبر محسوب می شوند . و کسی که این جبر ذاتی را انتخاب می کند از هر جبری میرهد و به وادی اختیار میرسد.

* هر چیزی بمیزانی که انسان را آرام می سازد بهمان شدّت مدتی بعد وی را به طغیان و جنون می کشاند مثل موسیقی ، مثل ایمان ، مثل مواد مخدر و مثل هر بکام رسیده گی . و این دیالکتیک آرامش - توحش است.

* فقط کسی که از دیالکتیک رها می شود که حق آنرا فهمیده و تصدیق کرده باشد. یعنی مثلاً کسی از ظلم رها می شود که عدل آنرا فهمیده و تصدیق کرده باشد. کسی از بدبختی رها می شود که خوشی آنرا فهمیده باشد . پس هیچ رهایی جز رهائی از دیالکتیک نیست و آن بواسطه معرفت و تصدیق حاصل می آید.

استاد علی اکبر خانجانی
خاطرات حواس ص ۷۶

آرشیو کامل رایگان در:

https://www.khanjany.org/

https://t.me/khodshenasi4/8892