هلهله ی ایل : شعر و دکلمه استاد هوشنگ رئوف
هلهله ی ایل
**
هلهله می کشد ایلی
با بار و بنه ی اردیبهشتی
و بار می اندازد گرمسیر را
در زمستان تنم
و مرور میشود در یادم
بامدادی که برف
سکوت منجمدی بود
در دهان آب
و دهان من
در فصل شانه های تو پر می شد
از عطر شیر داغ
وقتی به دندان میزدم آن دانه های
برشته ی ذرت را
هوشنگ رئوف
نظرات