پارت 10 رمان جدال عاشقانه
اومد یکی دیگه بزنه که گفتم:
-مامان تقصیر سپهر نیس نزنینش لطفا
مامان:وا یعنی چی بزار بفهمه این کار یعنی چی
سحر: مامان اون نزده خودم زدم
و بعدش سرمو انداختم پایین سپهر اومد کنارمو بردم تو اتاق :
- خیلی خری!
- ببخشید تو الکی دعوا شدی و یه سیلی توپ خوردی ولی حالا که من خرم حقت بود اق سپهر
- اینطوریه اره؟؟
-وایییییییییییییییییی خاک به سرم قرار بود نیم ساعت دیگه برم دنبال مریم بریم لباس بخریم اوففففففف تو هم که مامانو میشناسی الان میگه نه بمون استراحت کن رانندگی نکن اه وای خدا چیکار کنم
-حقته!
-سپهر تورو خدا ببرمون لطفا
-نوچ
-ببین اگه نیای مریم مجبوره یه لباس دکلته کوتاه باز قرمز که همه ی انداماشم میوفته بیرون بپوشه ها!
-راست میگی؟؟
- به جون تو
- لباس بپوش زود حاضر شو دیر نشه
- قربونت داداشی
اه اه حالم بد شد ایییییییی
-به خاطر تو نیست به خاطر مریمه !
-باشه بابا زن ذلیل ولی تو که کارت گیر من میوفته
-زود باش
اینم داداشه زن ذلیل بد بخت منه قبل ازدواج اینه بعدش چی میشه خدایا هلپ ! یه مانتو لی با یه شال سنگ دوزی ابی با یه ارایش ملایم کردمو پریدم پایین و سوار مزدا سفیدمون شدم و گفتم:
- بدو زود باش گاز بده وگرنه مریم باید دم در وایسه ها!
- تو هم نقطه ضعف منو پیدا کردیا !
- مخلص شمایم
- سحر میشه بفهمی حس مریم نسبت به من چیه؟؟
- اکی سعی میکنم اما کم کم چون میترسم بد برداشت کنه
- باشه اما دیر نشه
-دیگه لابد قسمت نبوده تند برو دیر میشه ها!
- باشه بابا
رسیدیم که دیدم مریم یه ست سبز کرده با یه ارایش یکم غلیظ درو باز کردو نشست و گفت:
-سلام اقا سپهر شما چرا زحمت کشیدید؟؟
- چه زحمتی بابا وظیفست !
-نگین این حرفارو شرمنده میشم
من:- ببخشید میپرم وسط حرفاتونا ولی من بوق نیستم مریم جون سلام عزیزم من خوبم ها!! تو چطوری؟؟
مریم:اوا ببخشید ندیدمت
- بایدم نبینی!
بعدشم رو کردم سمت سپهر و گفتم:برو دنبال یاس اونم میاد
سپهر:باشه
نظرات (۶۸)