. my gummy bear .
این دفعه اومدم با یک ویدیوی جدید و تقدیمی به ادامس ابنباتیه خودم ^.^
دقیقا از تابستون 97 وارد زندگیم شدی و با انرژی و خنده هات به زندگیم معنا بخشیدی ... هرچند که اولش دو تامون از هم یکم خجالت میکشیدیم ولی خیلی زود با هم صمیمی شدیم .... وجود 3> تو 3> توی زندگیم بزرگترین و مهمرین اتفاق زندگیم بود و منو کاملا تغییر دادی و شادی رو به زندگم بخشیدی و همیشه توی سختی ها کنارم بودی و ارومم میکردی و خوبم میکردی و منو میخندوندی ... سال هشتم رو یادته ؟ من اونموقع خیلی سختی میکشیدم و ناراحت بودم و همیشه توی زنگای ورزش با هم روی پله ها میشستیم بعد من سرمو میزاشتم رو شونت و تو با حرفات ارومم میکردی و به قلبم ارامش و امید میدادی درسته که اونا روزای شادی نبودن ولی با اون روزا و بودن و رفاقت با تو بود که من زندگی دوباره رو یاد گرفتم و تغییر اساسی ای کردم و کلی چیز از تو یاد گرفتم و برای همین حتی اونروزا هم خاطره های خوبین >.< .....از تابستون 98 به بعد هم که من شدم یکی مثه خودت خواهر دو قلوی من انگار تازه داشتم زندگی رو تجربه میکردم و گر انرژِ و شاد و اماده برای خل بازی با تو .......راه میرفتیم و خل بازی و خندیدن و دست همو گرفتن و از گله ها عجیب غریب پایین اومدن و اووف انقد زیاده که نگم..... کارمونم همیشه دیوونه بازی بوده و هست هیچ وقتم با هم دعوا و بچث نکردیم دممون گرم ^.^....نقاشی کشیدن تو دفتر همدیگه سر کلاس و مسخره بازیای سرکلاسم که جای خود داره ...حرفاییم که 24 /7 میگفتیم به همو هیچوقتم تمومی ندارن ..... از کرونا به بعد هم که دیگه نگم چه پیاما و سلاااااااااااممممممممم های طولانی که شده بود کار روز و شبمون .... شب بیدار موندنا و فیلمام که دیگه نگم .... از همه لاولی ترم اینه که با هم قراار گذاشتیم که مثه چسب دوقلو بهم بچسبیم و همیشه با هم باشیمممم به بههههه XD ...خلاصه اگه بخوام تمام روزامونو تعریف کنم انقد زیاده که میشه باهاش یه جلد کامل کتاب نوشت >.< خیلییییییییییییییییی خیلیییییییییییییییی زییادددددد دوستتتتت دارمممم خواهررررررررر قشنگمممممممم .... گامی بر خودمی .... دیب دمینی خودمی .... بستنییی خودمیییی ..... پسمک خودمییییییییییی ...... همیشهههه برااااممممممممم بمونییییییییییییییی وافل مننننننننن ... لاووووووووو یووووووو لاولییییی منننننننننن3>
نظرات (۷)