به دنبال سرنوشت فصل دو قسمت 67

۰ نظر
گزارش تخلف
Carla tsukinami   D.L.L* *
Carla tsukinami D.L.L* *

راینا:ملت خواهرشونو صدا میکنن بیدار میشه اونوقت ما باید با مشت لگد بیدار کنیم این خانومو
ریکو:اشکال نداره که تو عمارت ما هم اینجوریه که روکی باید بیاد یدونه با مایتابه بزنه تو کلم تا بیدار بشم وگرنه بیدار بشو نیستم
شینا:میگم چرا خنگ شدی....
ریکو:یه بار دیگه این حرفو بزن....
شینا:میگم چرا خنگ شدی....
ریکو:عه؟خودت خواستی
ریکو یدونه لگد میزنه تو شکم شینا
شینا:اییییییی.عوضییییی
دایانا:نمیخوایم بریم پایین؟همه جمع شدیم توی راهرو.
ریکو:عه راس میگه...
ریکو و دایانا میشینن روی نرده و تا پایین پله ها سر میخورن
میسا:الحق که بچه دو سالن
ریکو:ممنون خانوم بزرگ
میسا:ریکوووووو
ریکو:بله خانوم بزرگ؟
راینا:خخخخخخخ
رجی:میموندید دیرتر میومدید
ریکو:خیلی اسرار داری میریم بعدا میایم
رجی:حاظر جواب...
ریکو:خودم میدونم نباز نبود بگی
رجی:.....
ریکو:کم اوردی....
بعد از صبحونه:
ریکو:خوب....چه کنیم؟
شینا:ملت تابستون میرن دریا ما اینجا نشستیم داریم مگس میپرونیم...
میسا:دریا!
ریکو:باشه.جمع کنین بریم من بیرون منتظرم
شینا:باشه....گروهان پاشید برید!
ریکو و شو هم میرن تو حیاط منتظر بقیه
شو:دیشب به نتیجه رسیدی؟
ریکو:اوهوم....ولی خوشایند نیست
شو:اها
ریکو:اههه اینا چرا نمیان؟؟؟خسته شدیم بابا
شو:تا6بیدار بودی مگه؟
ریکو:غیب گویی بلدی مگه؟
شو:نه.مگه باید بلد باشم؟
ریکو:خدایا...نه نه اصلا
میسا:ما اومدیمممم
ریکو:میموندین دیرتر میومدین...بشینین تو ماشین
شینا:جانم؟؟؟ریکو؟؟؟؟
ریکو:چیه؟(خمیازه)
شینا:بی ادب شدیا
ریکو:خفه...
شینا:بی اعصاب
ریکو:تا6بیدار بودم...
شینا:چیکار میکردی؟
ریکو:خوابم نمیبرد(اره جون عمت)اصن به تو چه؟
شینا:باشه...برگشتیم با دوربینا نگاه میکنیم
میسا:موافقم..حالا بریم دیگه
و همه میشینن تو ماشینا

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

به دنبال سرنوشت فصل دو قسمت 67

۳ لایک
۰ نظر

راینا:ملت خواهرشونو صدا میکنن بیدار میشه اونوقت ما باید با مشت لگد بیدار کنیم این خانومو
ریکو:اشکال نداره که تو عمارت ما هم اینجوریه که روکی باید بیاد یدونه با مایتابه بزنه تو کلم تا بیدار بشم وگرنه بیدار بشو نیستم
شینا:میگم چرا خنگ شدی....
ریکو:یه بار دیگه این حرفو بزن....
شینا:میگم چرا خنگ شدی....
ریکو:عه؟خودت خواستی
ریکو یدونه لگد میزنه تو شکم شینا
شینا:اییییییی.عوضییییی
دایانا:نمیخوایم بریم پایین؟همه جمع شدیم توی راهرو.
ریکو:عه راس میگه...
ریکو و دایانا میشینن روی نرده و تا پایین پله ها سر میخورن
میسا:الحق که بچه دو سالن
ریکو:ممنون خانوم بزرگ
میسا:ریکوووووو
ریکو:بله خانوم بزرگ؟
راینا:خخخخخخخ
رجی:میموندید دیرتر میومدید
ریکو:خیلی اسرار داری میریم بعدا میایم
رجی:حاظر جواب...
ریکو:خودم میدونم نباز نبود بگی
رجی:.....
ریکو:کم اوردی....
بعد از صبحونه:
ریکو:خوب....چه کنیم؟
شینا:ملت تابستون میرن دریا ما اینجا نشستیم داریم مگس میپرونیم...
میسا:دریا!
ریکو:باشه.جمع کنین بریم من بیرون منتظرم
شینا:باشه....گروهان پاشید برید!
ریکو و شو هم میرن تو حیاط منتظر بقیه
شو:دیشب به نتیجه رسیدی؟
ریکو:اوهوم....ولی خوشایند نیست
شو:اها
ریکو:اههه اینا چرا نمیان؟؟؟خسته شدیم بابا
شو:تا6بیدار بودی مگه؟
ریکو:غیب گویی بلدی مگه؟
شو:نه.مگه باید بلد باشم؟
ریکو:خدایا...نه نه اصلا
میسا:ما اومدیمممم
ریکو:میموندین دیرتر میومدین...بشینین تو ماشین
شینا:جانم؟؟؟ریکو؟؟؟؟
ریکو:چیه؟(خمیازه)
شینا:بی ادب شدیا
ریکو:خفه...
شینا:بی اعصاب
ریکو:تا6بیدار بودم...
شینا:چیکار میکردی؟
ریکو:خوابم نمیبرد(اره جون عمت)اصن به تو چه؟
شینا:باشه...برگشتیم با دوربینا نگاه میکنیم
میسا:موافقم..حالا بریم دیگه
و همه میشینن تو ماشینا