رمان بهم نمره چند میدی؟(توضیحات) (پارت40)

۱۵ نظر
گزارش تخلف
*nafiseh*
*nafiseh*

بعدشم مشغول خوردن شد. من؛اره میبینم هیچی هم از گلوت پایین نمیره. بی توجه به حرف من داشت واسه خودش دباره غذا میریخت. من:پاشو دستاتو بشور. سرشو بلند کرد خواست اعتراض کنه که با نگاه من مثل اینکه پشیمون شد و بلند شد تا دستاشو بشوره. منم نشستم و واسه خودم غذا ریختم قبل اینکه پرهام همشو بخوره. پرهام امد دباره مشغول خوردن شد. پرهام:به به چه غذایی شده. اریکا از این به بعد هر روز واسم از این غذاهای خوشمزه درست کن باشهههههه. بعدم شبیه این ادمایی که میخوان با مظلوم نمایی یکی رو خر کنن خیره شد بهم.
...

نظرات (۱۵)

Loading...

توضیحات

رمان بهم نمره چند میدی؟(توضیحات) (پارت40)

۱۰ لایک
۱۵ نظر

بعدشم مشغول خوردن شد. من؛اره میبینم هیچی هم از گلوت پایین نمیره. بی توجه به حرف من داشت واسه خودش دباره غذا میریخت. من:پاشو دستاتو بشور. سرشو بلند کرد خواست اعتراض کنه که با نگاه من مثل اینکه پشیمون شد و بلند شد تا دستاشو بشوره. منم نشستم و واسه خودم غذا ریختم قبل اینکه پرهام همشو بخوره. پرهام امد دباره مشغول خوردن شد. پرهام:به به چه غذایی شده. اریکا از این به بعد هر روز واسم از این غذاهای خوشمزه درست کن باشهههههه. بعدم شبیه این ادمایی که میخوان با مظلوم نمایی یکی رو خر کنن خیره شد بهم.
من:ببین اقا پرهام اگه فکر کردی قراره من تو این خونه کلفتی کنم باید بگم سخت در اشتباهی. پرهام:غلط کنم همچین فکری کنم اصلا واست گارگر میگیرم تا دست به سیاهو سفید نزنی فقط غذا رو تو واسم درست کن باشهههههه .نمیدونم چرا ولی انگار اگه بگم باشه میمیرم .من:هر چند که از غذا درست کردن خیلییییی بدم میاد ولی حالا اگه حوصلم گرفت درست میکنم. سرمو بلند کردم ببینم عکس العمل پرهام چیه که دیدم داره یه جور خاصی نگام میکنه. این نگاه با نگاه های قبلی فرق داشت انگار بی روح بود.بعد از تموم شدن ناهار ظرفارو جمع کردم میخواستم بشورمشون که دیدم پرهامم امد که مثلا تو شستن کمکم کنه .مشغول شستن بودیم که. پرهام:اریکا .من:هوم .پرهام:چرا باهام انقده سرد رفتار میکنی ؟.خدایا حالا جوابشو چی بدم. من:چرا همچین فکری میکنی عزیزم. من باهات سرد نیستم فقط زمان میخوام تا با این تفییراتی که تو زندگیم افتاده کنار بیام. نگاش کردم از قیافش میبارید که قانع نشده روی انگشتای پام وایستادم تا قدم بهش برسه بعدم خیلی سریع صورتشو بوس کردم. پرهام با چشای گرد شده نگام کرد. پرهام:چیکار کردی؟جون من یه باره دیگه انجامش بده انقده ناگهانی و سریع بود نتونستم درکش کنم. از قیافش خندم گرفت خواستم دوباره لپشو بوس کنم که سرشو برگردوند و لبامون رو هم قرار گرفت. خواستم خودمو بکشم عقب که پرهام محکم بغلم کردو با شدت بیشتری مشغول بوسیدنم شد. دیدم که اگه کاری نکنم کار به جاهای باریک میکشه. با پام محکم زدم تو ساق پاش ولی فکر کنم که خیلی محکم بود چون دادش رفت هواااا.