Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

فیک اسمات شوگا زیبایی ظاهری نیست پارت 1

۹ نظر گزارش تخلف
کام آن نیو کیم فمیلی
کام آن نیو کیم فمیلی

ا.تتتتتتتتت داری کجا میری؟....ایلا دنبالم نیااااااا برگرد عمارت....ا.ت همه چیز حل میشه بیا برگردیم اون اگه بفهمه نتونستم راضیت کنم خفم میکنه....ایلا برگرد منو فراموش کن بگو ماشین زد بهش مرد ....اون نابود میشه میتونیم توضیح بدیم....اخه چرا منه بیریخت باید براش مهم باشم؟بروووو...ا.تتتتتتتتتت وایسااااااااااااا وایسااااااااااا.........کاترین کاترین اوهوی کاترین میبینی منو؟
÷ها؟ سو تویی؟
...

نظرات (۹)

Loading...

توضیحات

فیک اسمات شوگا زیبایی ظاهری نیست پارت 1

۱۲ لایک
۹ نظر

ا.تتتتتتتتت داری کجا میری؟....ایلا دنبالم نیااااااا برگرد عمارت....ا.ت همه چیز حل میشه بیا برگردیم اون اگه بفهمه نتونستم راضیت کنم خفم میکنه....ایلا برگرد منو فراموش کن بگو ماشین زد بهش مرد ....اون نابود میشه میتونیم توضیح بدیم....اخه چرا منه بیریخت باید براش مهم باشم؟بروووو...ا.تتتتتتتتتت وایسااااااااااااا وایسااااااااااا.........کاترین کاترین اوهوی کاترین میبینی منو؟
÷ها؟ سو تویی؟
>به چی فکر میکنی؟ چرا چشات پره؟
÷هیچی چیزه مهمی نیست
>کاترین میشه باهام صادق باشی؟هفت ساله ازت چیزی نپرسیدم که اسمت چیه رسمت چیه چرا گاهی اوقات اینجوری میری تو فکر به نظرم بعد هفت سال وقتشه یه چیزایی بفهمم.
÷سو الان باید برم رو صحنه
>هنوز 1 ساعت محلت داریم سرم کلاه نزار بگو
÷قول بده کسی نمیفهمه
>کاترین هفت ساله پیشمی کمکت کردم ایدل شدی خودم شدم منیجرت هنوز بهم اعتماد نداری؟
÷نه اینطور نیست من لطفتو فراموش نکردم
>من میخوام دلیل حال بدتو بدونم
÷سو راستش قضیه مال هفت سال پیشه من یه دختر زشت ککومکی بودم که رو پیشونیم پر جوش بود عه سو نخند دیگه مسخره
>باشه نمیخندم اخه یاد هفت سال پیش افتادم
÷نخند
>اوک بگو اینارو میدونم بقیشو بگو
÷باشه بزار دیگه پدرم منو به عنوان خدمتکار فروخت به یه خانواده پولدار از 14 سالگیم هق کار کردم تا 16 سالگیم هر روز صورتم بیشتر جوش میزدو زشت تر میشدم تو اون دوسال که اونجا کار کردم من.
>تو چی؟
÷آهههههههه..عاشق شدم
>واقعا؟کی بود؟اسمش چی بود؟
÷نمیدونم اون ارباب زاده بود ولی فقط به من اجازه داده بود آگوست دی صداش کنم
>آگوست دی؟چه اشناست خب چیشد؟
÷همیشه بداخلاقو بدخلق بود همیشه داد میزد ولی من قلب مهربونشو تو مستیش دیدم
>مستی؟مگه اونموقع چند سالش بود؟
÷وقتی 16 سالم بود اون 20 سالش بود خیلی دوستش داشتم ولی اخه یه ارباب زاده خوشگلو جذاب چرا باید حسی نسبت به یه رعیت بدبخت داشته باشه؟
>خب چه اتفاقی افتاد؟
÷اون شب 15 ام بود تصمیم گرفتم با تمام جرعتم حسمو بهش بگم شاید بهم فرصتی بده ولی وقتی از در رفتم بیرون تو حیاط عمارت داشت.هق
>کاترین گریه نکن بگو





کامنتا