پارت یازدهم داستان اسیرعشق
پارت10:http://www.namasha.com/v/fdvnv6ha (ویدیو عوض شده)
2 تا دستام رو گرفته بود و ویکیش رو اورد بالا و گفت:باید خیلی خوب باشی که کوکی انتخابت کرده!
خواستم دستم رو بکشم که محکم تر گرفتش!
جیمین:فایده نداره!
دستم رو برد نزدیک دهنش و محکم گاز گرفت که جیغم رفت هوا!
جیمین:چه خون گرمی.حس میکنم بدنم پر از انرژی شده!
-ولم کن
صورتش رو اورد رو به رو و گفت:اگه نخوام چی؟
اومد بالاسرم:باید به حرفام گوش کنی
-ن.نمیخوام!ولم کن
سعی کردم حلش بدم و برم یه سمت دیگه
جیمین:چقدر لجبازی!
-بسه!
حلش دادم و دویدم طرف دیگه ساختمون
جیمین:هم خوبه.اینطور بیشتر از خوردن خونت لذت میبرم!
داشتم میرفتم سمت حیاط که یهو پام لیز خورد و محکم خوردم زمین!.دردم گرفته بود که خواستم بلند بشم که از درد پام جیغ کشیدم!
جیمین:دیدی گفتم!
اومد جلوتر که صورتم رو گرفتم طرف دیگه و چشام رو بستم
جیمین:اره این قیافه رو بیشتر دوست دارم!
دستام رو گرفت و اومد نزدیک گردنم و گفت:زیاد اذیتت نمیکنم
همون موقع با صدای جانگ کوک به خودش اومد!
جانگ:جیمین چه خبر شده؟
از راه رو رد شد که چشمش به من افتاد..سریع میاد سمتم
جانگ:جیمین!چیکار کردی!
جیمین:نتونستم جلوی خودمو بگیرم!..هه دختر خوبی رو انتخاب کردی
جانگ:بسه!بدش به من!
جیمین:هم! هیچوقت اینطور ندیده بودمت! اگه بگم ازش خوشم اومده چی؟
یهو قیافه جانگ کوک جدی میشه و میاد سمتم و منو میکشه سمت خودش
جانگ:اجازه نمیدم!
جیمین:خودت اخلاقم رو میدونی!
ازجاش بلند میشه و میگه:هرکی برد!..من میرم فعلا
جانگ:دیگه نمیزارم بهش دست بزنی!
جیمین بهم نگاه کرد:ممنون!
رفت توی اتاقش..جانگ:خوبی؟طوریت نشد؟
-نه..
خواستم ازجام بلند بشم که پام خیلی درد گرفت و افتادم توی بغل جانگ کوک
جانگ:همش تقصیر من بود!ببخشید.پات درد میکنه؟
-نه.میتونم وایسم
جانگ:نمیشه صبرکن!
یهو پاهام رو گرفت و منو بغل کرد!
-چ..چی!بزارم پ..پایین
جانگ:نمیشه
-مگه با تو نیستم!بزارم پایین!
جانگ:میخوام راه نری تا دردش کمتر شه
-نیاز نیست
جانگ:هست!
در ماشین رو باز کرد و منو گذاشت داخلش و رفت سمت خونم..از اینکه نسبت به این مساله خجالت زده نمیشد عصبیم میکرد..اما تنها کسی بود که وقتی پیشم بود حس عجیبی داشتم..بیان حس واقعیم براش سخت بود!..گاهی ازش میترسیدم درحالی که دیگران صمیمی بودن..شاید باور خون اشام بودنش یا اینکه دوستم داره سخت بود!
(بقیش پارت بعد)
نظرات (۵۸)