فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 85

۷ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

داستان زندگی جنی پسرارو شوکه کرده بود . هیچوقت فکرشم نمیکردن همچین زندگی داشته . انگار همه پازل تو ذهنشون درست شده بود . تقریبا همش .
حالا جونگ کوک میفهمید چرا یه گردنبند باعث شده بود جنی اونطوری بلرزه . اون گردنبند یادگار تمام زجرهای زندگیش بود .
حالا میفهمیدن چرا جنی فکر کرده بود که مسموم شدن یوکی کار پدربزرگشه . میتونست معنی این باشه که پدربزرگش هنوز نمرده بود .
ولی جنی که صدای گلوله رو شنیده بود .
سکوت شده بود و همه داشتن مسائلو میزاشتن کنارهم .
یهو در باز شد و جنی اومد بیرون . ریتا اروم گفت که بیشتر از این نتونست نگهش داره .
جنی بازوهاشو بغل کرد ـ اینجا چه خبره ؟
جیمین سرشو تکون داد ـ مطمعنا هیچی .
دروغ گفتنش تابلو بود . طرز نگاه پسرا جوری بود که تابلو بود موضوع از چه قراره .
جنی با شوک برگشت سمت پسرای B.A.P ـ بهشون گفتین نه ؟
دهیون به جنی نزدیک شد ـ باید بهشون میگفتین یوجین .
جنی دستشو با حرص پس زد ـ منو اونطوری صدا نزن . یوجین خیلی وقته که مرده .
وی بلند شد ـ یوجین هیچوقت نمرده . درسته که گذشتت یکم بد و جهنمی بود ولی یوجین قسمتی از توعه . یوجین این جنی الانو ساخته .
جنی پوزخند زد ـ یکم ؟! پدربزرگ خودممم هرهفته منو مسموم میکرددد ! داشت سم هاشو روی مننن آزمایش میکرد ! میفهمی چه حسی داشت ؟؟؟
از قیافه ی قرمز جنی میشد فهمید چقد عصبانی شده بود .

نظرات (۷)

Loading...

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 85

۱۴ لایک
۷ نظر

داستان زندگی جنی پسرارو شوکه کرده بود . هیچوقت فکرشم نمیکردن همچین زندگی داشته . انگار همه پازل تو ذهنشون درست شده بود . تقریبا همش .
حالا جونگ کوک میفهمید چرا یه گردنبند باعث شده بود جنی اونطوری بلرزه . اون گردنبند یادگار تمام زجرهای زندگیش بود .
حالا میفهمیدن چرا جنی فکر کرده بود که مسموم شدن یوکی کار پدربزرگشه . میتونست معنی این باشه که پدربزرگش هنوز نمرده بود .
ولی جنی که صدای گلوله رو شنیده بود .
سکوت شده بود و همه داشتن مسائلو میزاشتن کنارهم .
یهو در باز شد و جنی اومد بیرون . ریتا اروم گفت که بیشتر از این نتونست نگهش داره .
جنی بازوهاشو بغل کرد ـ اینجا چه خبره ؟
جیمین سرشو تکون داد ـ مطمعنا هیچی .
دروغ گفتنش تابلو بود . طرز نگاه پسرا جوری بود که تابلو بود موضوع از چه قراره .
جنی با شوک برگشت سمت پسرای B.A.P ـ بهشون گفتین نه ؟
دهیون به جنی نزدیک شد ـ باید بهشون میگفتین یوجین .
جنی دستشو با حرص پس زد ـ منو اونطوری صدا نزن . یوجین خیلی وقته که مرده .
وی بلند شد ـ یوجین هیچوقت نمرده . درسته که گذشتت یکم بد و جهنمی بود ولی یوجین قسمتی از توعه . یوجین این جنی الانو ساخته .
جنی پوزخند زد ـ یکم ؟! پدربزرگ خودممم هرهفته منو مسموم میکرددد ! داشت سم هاشو روی مننن آزمایش میکرد ! میفهمی چه حسی داشت ؟؟؟
از قیافه ی قرمز جنی میشد فهمید چقد عصبانی شده بود .