اشعار من / My Poems
عشق ورزی
بسمه اللطیف
عشق ورزی
در تغزل
چو خلوتی بدهد دست گوشه چمنی
تو را به بر بنشانم که نور چشم منی
کنم نوازش رویت به برگ گلبرگی
به گیسویت بنشانم گلی و نسترنی
شراب چشم تو را در کشم به چشم و لبت
ببوسم از سر مستی و ذوق بوسه زنی
ببین که بر گل روی تو کرده بلبل مست
به شاخسار طرب باز چاک پیرهنی
ز نوبهار تنت صد شکوفه می چینم
چو برنشسته میان لاله و سمنی
ز گیسوی تو به انگشت خویشتن جویم
نواز و ناز پر از عطر و راز هر شکنی
بیا که مدت عمر من و تو کوتاه است
در این زمانه که باید ز من تو دل بکنی
دمی وفا کن و با من به مهر یاری کن
بیا که طی شود این دم به چشم هم زدنی
به عشق ورزی مان از خدا چنین خواهم
که دور باد ز ما هر چه هست اهرمنی
در این غزل به دهان تو بوسه زد مهدی
ز لن ترانی امید است باز دم نزنی
مهدی رستگاری
نوزدهم تیرماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
دهم ژوئیه سال ۲۰۲۱ میلادی
دفتر شعر روزگاران
نظرات