گرگ _ سروده زنده یاد فریدون مشیری - آرتا تی وی

شعرخوانی

۲۵ ویدیو

گریه کن... _ شاعر اعظم شمس _ صدا اعظم کیانی نیا

۰ نظر گزارش تخلف
آرتـا تی وی
آرتـا تی وی

نام اثر #گریه_کن
شاعر #اعظم_شمس
صداخوانی #اعظم_کیانی
موسیقی متن #آندره_ناسی
آواز #امیرحسین_افتخاری
تنظیم #آرتا_رحیمی
ارائه شده در کانال #شعرنوش

با من امشب تا سحر، در زیرِ باران، گریه کن
زیر ِچترِ عشقمان در این گلستان، گریه کن
چنگ را بَر شیشه ی دل می زند بادِ خزان
عُقده ها را وا کن و، در اوجِ طوفان، گریه کن
بی صدا و در گلو بشکن سکوتت را به بُغض
پشت درهای غرورت، گَشته پنهان، گریه کن
بی من از این آشیان هرگز به تنهایی نرو
پس بگیر این دست هایم را، به پیمان، گریه کن
اشکِ باران را ببین و ابر شُو با من ببار
بَر تنِ تَفتیده ی تندِ بیابان، گریه کن
حرف های ما به گوشش مانده و، در یادِ او
با قَدَم در امتدادِ این خیابان، گریه کن
تا غزل می بارد از دل در هوایِ ابری اش
از سَرآغازِ سُخن، تا پای دیوان، گریه کن
برگ می گرید درخت، از چَشم های شاخه ها
شد تنِ سبزش دوباره خشک و عریان، گریه کن
جایِ انگشتت به رویِ برگها مانده هنوز
می شناسَندَت بیا و پیشِ گُلدان، گریه کن
زنده کن آن خاطراتت را، که جان دارد هنوز
با مُرورِ لحظه هایش از دل و جان، گریه کن
بَر نمی گردد بهار عمر دیگر تا ابد
چون تمامِ فصل هامان شد زمستان، گریه کن
پنبه شد آن رشته هایِ عمرمان آخر به هیچ
ای که در آغاز راهی تا به پایان، گریه کن
گفت ایمان درد را، باران نمی شوید وَلی
با من امشب تا سحر در زیر باران، گریه کن

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

گریه کن... _ شاعر اعظم شمس _ صدا اعظم کیانی نیا

۱ لایک
۰ نظر

نام اثر #گریه_کن
شاعر #اعظم_شمس
صداخوانی #اعظم_کیانی
موسیقی متن #آندره_ناسی
آواز #امیرحسین_افتخاری
تنظیم #آرتا_رحیمی
ارائه شده در کانال #شعرنوش

با من امشب تا سحر، در زیرِ باران، گریه کن
زیر ِچترِ عشقمان در این گلستان، گریه کن
چنگ را بَر شیشه ی دل می زند بادِ خزان
عُقده ها را وا کن و، در اوجِ طوفان، گریه کن
بی صدا و در گلو بشکن سکوتت را به بُغض
پشت درهای غرورت، گَشته پنهان، گریه کن
بی من از این آشیان هرگز به تنهایی نرو
پس بگیر این دست هایم را، به پیمان، گریه کن
اشکِ باران را ببین و ابر شُو با من ببار
بَر تنِ تَفتیده ی تندِ بیابان، گریه کن
حرف های ما به گوشش مانده و، در یادِ او
با قَدَم در امتدادِ این خیابان، گریه کن
تا غزل می بارد از دل در هوایِ ابری اش
از سَرآغازِ سُخن، تا پای دیوان، گریه کن
برگ می گرید درخت، از چَشم های شاخه ها
شد تنِ سبزش دوباره خشک و عریان، گریه کن
جایِ انگشتت به رویِ برگها مانده هنوز
می شناسَندَت بیا و پیشِ گُلدان، گریه کن
زنده کن آن خاطراتت را، که جان دارد هنوز
با مُرورِ لحظه هایش از دل و جان، گریه کن
بَر نمی گردد بهار عمر دیگر تا ابد
چون تمامِ فصل هامان شد زمستان، گریه کن
پنبه شد آن رشته هایِ عمرمان آخر به هیچ
ای که در آغاز راهی تا به پایان، گریه کن
گفت ایمان درد را، باران نمی شوید وَلی
با من امشب تا سحر در زیر باران، گریه کن

موسیقی و هنر