کادوی روز دختر از طرف مامان و بابای گلم....سورپرایزی برده بودنم کنسرت محمد علیزاده...ت+

۱۴۶ نظر گزارش تخلف
n.a.z.y**  사랑해요. 오빠 **❤❤
n.a.z.y** 사랑해요. 오빠 **❤❤

ووووییییییی بچه هااااا امروز خیلی روز خوبی بود....مامان صب ع سر کار زنگ زد گف کاراتو انجام بده عصری میریم بیرون..من گفتم کجا گف شاید بریم رستوران...من شاد و شنگول کارامو انجام دادم بعد ساعت ۵ گفت پاشین آماده شین بریم...من با یه علامت تعجب گفتم اخه مگ نمیریم رستوران الان ساعت ۵ عصر...بعد ما بریم رستوران!!!!گفتن شاید بریم یکم خرید کنیم خلاصه چون بابام و داداشم یه جا کار داشتن مجبور شدن برن...مامان زنگ زد آژانس سوار ماشین که شدیم مامان گفت سالن چیچک!!!من داشتم شاخ در میاوردم اخه مگ نمیریم خرید...سالن چیچک چیه دیه...برگش گف خب اونجا هم کافی شاپ داره هم رستوران...اصلااا به ذهنم خطور نمیکرد که علاوه بر اونا یه چیزه دیگه هم داره...دقایقی بعد یه جرقه هایی به مغزم شورش آورد و با کلی زحمت به یاد آوردم گه امروز ۲ مرداده...و ....۲ مرداد...سالن چیچک...کنسرت...محم علیزاده...ولی بعدش با خودم گفتم نه بابا...فک نکنم
.....بعد که رسیدیم اونجا...دیدم نه انگار باید فک بکنم....مامان داشت صاف میرف طرف سالن دهنمو وا کردم بگم مامانننن داری اشتب میریاااا کافی شاپ این وره....بلیطا رو نشون داد فکم بسته شد....همچین داشتم اشک میریختم که نگو خخخخ....خیلی خوش گذش جاتون خالی....

نظرات (۱۴۶)

Loading...

توضیحات

کادوی روز دختر از طرف مامان و بابای گلم....سورپرایزی برده بودنم کنسرت محمد علیزاده...ت+

۳۲ لایک
۱۴۶ نظر

ووووییییییی بچه هااااا امروز خیلی روز خوبی بود....مامان صب ع سر کار زنگ زد گف کاراتو انجام بده عصری میریم بیرون..من گفتم کجا گف شاید بریم رستوران...من شاد و شنگول کارامو انجام دادم بعد ساعت ۵ گفت پاشین آماده شین بریم...من با یه علامت تعجب گفتم اخه مگ نمیریم رستوران الان ساعت ۵ عصر...بعد ما بریم رستوران!!!!گفتن شاید بریم یکم خرید کنیم خلاصه چون بابام و داداشم یه جا کار داشتن مجبور شدن برن...مامان زنگ زد آژانس سوار ماشین که شدیم مامان گفت سالن چیچک!!!من داشتم شاخ در میاوردم اخه مگ نمیریم خرید...سالن چیچک چیه دیه...برگش گف خب اونجا هم کافی شاپ داره هم رستوران...اصلااا به ذهنم خطور نمیکرد که علاوه بر اونا یه چیزه دیگه هم داره...دقایقی بعد یه جرقه هایی به مغزم شورش آورد و با کلی زحمت به یاد آوردم گه امروز ۲ مرداده...و ....۲ مرداد...سالن چیچک...کنسرت...محم علیزاده...ولی بعدش با خودم گفتم نه بابا...فک نکنم
.....بعد که رسیدیم اونجا...دیدم نه انگار باید فک بکنم....مامان داشت صاف میرف طرف سالن دهنمو وا کردم بگم مامانننن داری اشتب میریاااا کافی شاپ این وره....بلیطا رو نشون داد فکم بسته شد....همچین داشتم اشک میریختم که نگو خخخخ....خیلی خوش گذش جاتون خالی....