اشعار من / My Poems
غزاالان نگاهت
بسمه اللطیف
در تغزل
انتهای شب گیسوی سیاهت نرسید
نوبت دیدن رخساره ماهت نرسید
دل دیوانه جویای نگاهت حتی
به غزالان گریزان نگاهت نرسید
رازهایی که بگفتم به صبا وقت سحر
امد اما به غبار سر راهت نرسید
بوسه هایی که به پرواز درآمد ز لبم
به لب سرخ پر از عشوه و آهت نرسید
هر چه در سیر زنخدان تو دل رفت
باز در قعر شگفت آور چاهت نرسید
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
هم به پای روش چشم سیاهت نرسید
مهدی آن دلبر جانانه تو را خواهد کشت
وصل دلخواه تو در عمر تباهت نرسید
مهدی رستگاری
پنجم مهر سال یکهزار و سیصد و نود و سه خورشیدی
http://shereno.com/41581/36916/333771.html
http://www.shereiran.ir/site/page/56?userid=514&poetryid=16575
https://t.me/times_mrastegary
نظرات