فرماندهای در سایهها
تاریکی و سرمای شب زمستونی اربیل -شهری در اقلیم کردستان عراق- با هم مخلوط شده بود. شاید اگه کسی دقت میکرد، صدای حرکت پروانه بالگرد به گوشش میرسید. دقایقی بعد، سکوت نیمهشب با انفجار نارنجکهای صوتی بههم خورد. این یه تهاجم بود. تعدادی از دیپلماتهای ایرانی از کنسولگری اربیل ربوده شدن اما حمله شکست خورد؛ آمریکاییها شک نداشتن که هدف وارد کنسولگری شده بود، ولی هیچ اثری ازش پیدا نکردن. هیچی! انگار محو شده بود...
تهاجم درست ۶ ساعت بعد از اولین سخنرانی ۲۰۰۷ جرج بوش انجام گرفت. با گذشت ۴ سال از آغاز جنگ عراق، بوش به شکست سیاست نظامی آمریکا در این کشور اعتراف کرد؛ بوش وعده داد که این وضعو عوض میکنه. البته زیاد از حد خوشبین بود.
۹ روز بعد. خودروها در مسیر مقر فرماندهی نیروهای آمریکایی در کربلا، به راحتی از لایههای امنیتی عبور کردن. هیچکس به سرنشینها، به ۱۲ نفری که لباس نظامی آمریکایی پوشیده و به انگلیسی صحبت میکردن، شک نکرد؛ اونا مدارک شناسایی هم داشتن. هیچ چیز شکبرانگیزی وجود نداشت.
دقایقی بعد، درگیری شروع شد. صدای تیراندازی، انفجار نارنجک و خوردوهای هاموی در هم پیچیده بود. زیاد طول نکشید که مبارزین ناشناس همراه ۴ اسیر آمریکایی توی ماشین پریدن و با سرعت، مقر فرماندهی رو ترک کردن؛ یه عملیات شگفتانگیز و بیسابقه که توسط عصائب اهل الحق انجام شد و در آخر ۵ تا جنازه آمریکایی تحویل داد. ادامه: نظرات
نظرات (۴)