اشعار من / My Poems
گل غصه
بسمه العزیز
گل غصه
در شرح بی وفایی
اینک یخ وجود تو در دل جوانه کرد
سرمای روح تو به وجود آشیانه کرد
تیر نگاه من که به سویت روانه بود
با سردی نگاه تو سویم کمانه کرد
داد و وداد لقلقه و لفظ بود و بس
بر آن که عشق را به تکلف بهانه کرد
شد رهرو خزان و زمستان دل نزار
آن دل که جور تو به فغانش روانه کرد
شادی برفت و گم شد و جان غمین من
در اوج قله غم تو آشیانه کرد
در خاطرم ز غم گل غصه شکوفه کرد
زین داغ سرد حسرت و اشکم زبانه کرد
سوزی است در وجود که بی عشق مانده است
این سوز بی تو در دل بی تاب خانه کرد
مهدی بخوان تو آیه تعویذ بر کسی
کاو رسم عشق را زبون زمانه کرد
مهدی رستگاری
بیست و هشتم اردیبهشت سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
هجدهم مه سال 2021 میلادی
http://www.shereiran.ir/site/page/56?userid=514&poetryid=16555
https://t.me/times_mrastegary
نظرات