پارت نوزدهم رمان THE EDICTION (اعتیاد)... دوس داشتید این پارت رو با موسیقی ویدیو بخونید:))))
ضربه دوم... دردناک تر و واضح تر از قبلی... مغزم تازه درک میکرد که منظور او چه بوده است... او از تمام زیر و بم زندگی من خبر داشت اما من حتی نمیدانستم که دختری در زندگی اش بوده که مدتها دل به او بسته بود و حالا در کمترین زمان، از دستش داده بود...
+هانول توی کافه همین ساحل پاره وقت کار میکرد، بخاطر عشقی که به دریا داشت این مسیر طولانی رو طی میکرد تا به اینجا برسه... اون موقع من در اینجا شنا و غواصی تمرین میکردم ...
نظرات (۴)