به دنبال سرنوشت فصل دو قسمت 75

۳۲ نظر گزارش تخلف
Carla tsukinami   D.L.L* *
Carla tsukinami D.L.L* *

:/ یک ساعت بعد:
ریکو:اخ پام
شینا:بازم کفشت-
ریکو:نه بابا.فقط درد میکنه...
میسا:دیگه بریم بهتره...
ریکو:منم موافقم.فقط یکی بره بقیه رو جمع کنه تا یه کاری دست خودشون ندادن...
میسا:اوکی..من میرم خواهران جوگیرمو جمع کنم.شینا هم میره بقیه رو جمع کنه....
شینا:اگه به من باشه که غیبشون میکنم توی خونه ظاهرشون میکنم
میسا:عمرا!تو هنوز کامل بلد نیستی چجوری از اون روش غیب کردن واسه بقیه استفاده کنی
شینا:بلدم
میسا:نمیشه.اگه غیبشون کردی بعد اشتباهی توی قطب شمال ظاهر شدن میخوای چه قلطی بکنی؟؟؟
شینا:برو بابا...اصن نخواستیم
ریکو:خخخخخخخ
و بعد از 20 دیقه موفق میشن همه رو جمع کنن
ریکو:خوب....بریم
میسا:هی.تو نمیخوای یه خداحافظی بکنی؟
ریکو:نهههههه عمراااااا
میسا:باشه بابا....
و بعد از 20 دیقه میرسن.
شینا:آی پام...
میسا:ای دارم میمیرم
اریکا:ولی
راینا:همچین هم
ریسا:بد نبود
شینا:این چه مدلشه؟عین ادم زر بزنین بابا...
ریکو:سردرد گرفتم.صدای اهنگا خیلی زیاد بود...
شو:ساکت...
ریکو:برو بابا.....
شینا:نمیدونی پام چقد درد میکنه
میسا:در حد مرگ خستم
ریکو:خو به من چه؟؟؟؟
شینا:خخخ ریکو بی اعصاب میشود.پاشو برو بگیر بخواب...
ریکو میره اتاقش و بقیه هم بعد چند ساعت میرن بخوابن..
ریکو:اه.بخشکه این شانس...دختره ی بیشعور همه رو دعوت کرده بود به جز اونایی که من باهاشون حال میکردم...حداقل الکسا رو دعوت میکردی...
روز بعد:
ریکو:الکسا امروز میاد اینجا؟
ایاتو:یوما خودت کم بودی دوس دخترتم میخوای بیاری اینجا؟
یوما:تو ساکت
ریکو:دو روزه صاحب خونه شدیم.خخخخخ
یه دفه یه صدایی از پشت در میاد:ترققق ترووق
یوما:خودشه
و میره درو باز میکنه و یه دختره میاد داخل.ریکو هم وقتی دختره رو میبینه هنگ میکنه
ریکو:نیشیمورا الکسا؟
الکسا:موکامی ریکو؟

نظرات (۳۲)

Loading...

توضیحات

به دنبال سرنوشت فصل دو قسمت 75

۶ لایک
۳۲ نظر

:/ یک ساعت بعد:
ریکو:اخ پام
شینا:بازم کفشت-
ریکو:نه بابا.فقط درد میکنه...
میسا:دیگه بریم بهتره...
ریکو:منم موافقم.فقط یکی بره بقیه رو جمع کنه تا یه کاری دست خودشون ندادن...
میسا:اوکی..من میرم خواهران جوگیرمو جمع کنم.شینا هم میره بقیه رو جمع کنه....
شینا:اگه به من باشه که غیبشون میکنم توی خونه ظاهرشون میکنم
میسا:عمرا!تو هنوز کامل بلد نیستی چجوری از اون روش غیب کردن واسه بقیه استفاده کنی
شینا:بلدم
میسا:نمیشه.اگه غیبشون کردی بعد اشتباهی توی قطب شمال ظاهر شدن میخوای چه قلطی بکنی؟؟؟
شینا:برو بابا...اصن نخواستیم
ریکو:خخخخخخخ
و بعد از 20 دیقه موفق میشن همه رو جمع کنن
ریکو:خوب....بریم
میسا:هی.تو نمیخوای یه خداحافظی بکنی؟
ریکو:نهههههه عمراااااا
میسا:باشه بابا....
و بعد از 20 دیقه میرسن.
شینا:آی پام...
میسا:ای دارم میمیرم
اریکا:ولی
راینا:همچین هم
ریسا:بد نبود
شینا:این چه مدلشه؟عین ادم زر بزنین بابا...
ریکو:سردرد گرفتم.صدای اهنگا خیلی زیاد بود...
شو:ساکت...
ریکو:برو بابا.....
شینا:نمیدونی پام چقد درد میکنه
میسا:در حد مرگ خستم
ریکو:خو به من چه؟؟؟؟
شینا:خخخ ریکو بی اعصاب میشود.پاشو برو بگیر بخواب...
ریکو میره اتاقش و بقیه هم بعد چند ساعت میرن بخوابن..
ریکو:اه.بخشکه این شانس...دختره ی بیشعور همه رو دعوت کرده بود به جز اونایی که من باهاشون حال میکردم...حداقل الکسا رو دعوت میکردی...
روز بعد:
ریکو:الکسا امروز میاد اینجا؟
ایاتو:یوما خودت کم بودی دوس دخترتم میخوای بیاری اینجا؟
یوما:تو ساکت
ریکو:دو روزه صاحب خونه شدیم.خخخخخ
یه دفه یه صدایی از پشت در میاد:ترققق ترووق
یوما:خودشه
و میره درو باز میکنه و یه دختره میاد داخل.ریکو هم وقتی دختره رو میبینه هنگ میکنه
ریکو:نیشیمورا الکسا؟
الکسا:موکامی ریکو؟