خیمه ها میسوزد و شمع شب تارم شده
میر عرب بی سر شده
غرقه به خون پیکر شده
همچون گلی پرپر شده
این خاک غم بر سر شده
خیمه ها میسوزد و شمع شب تارم شده
در شب بیماریم آتش پرستارم شده
ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم
از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده
نظرات