(معرفی)قسمت1 مینی سریال چینی(طلوعی دوباره)Dawn Is Breaking 2024+زیرنویس فارسی

shina
shina

ژانر:تاریخی، عاشقانه
تعداد قسمت ها:30
خلاصه داستان: در روز عروسی لی چی، ولیعهد، با شیه وان‌ یین، دختر خاندان شی، اتفاق وحشتناکی می‌افته. اون شاهد قتل بی‌رحمانه پدر همسر امپراتور توسط استاد بزرگ، دونگ‌ فانگ زویی، می‌شه. این اتفاق باعث می‌شه که بین دونگ‌ فانگ زویی و شیه وان‌ یین دشمنی به وجود بیاد. با وجود نقشه‌های شوم دونگ‌ فانگ زویی، عروسی شیه وان‌یین و ولیعهد به طرز عجیبی برگزار می‌شه. اما به جای کشتن شیه وان‌ یین، اون رو با تهدید به نابودی خانواده‌اش مجبور به ازدواج با خودش می‌کنه. همه فکر می‌کنن دونگ‌ فانگ زویی مردی بزرگوار و خوبه، اما شیه وان‌ یین می‌دونه که اون دیوانه و بی‌رحمه. با شجاعت و اراده‌ای قوی، شیه وان‌یین تصمیم می‌گیره که این مرد دیوانه رو بکشه. در شب عروسی، اون قصد داره نقشه‌اش رو اجرا کنه، اما دونگ‌ فانگ زویی با لبخند به خنجر توی دستش نگاه می‌کنه و با گرفتن دستش، خنجر رو توی قلبش فرو می‌بره و بهش می‌گه: «عزیزم، می‌تونستی مستقیم به خودم بگی می‌خوای منو بکشی، نیازی به این همه زحمت نبود.» این آغاز مبارزه اون‌هاست. اما کم کم، شیه وان‌یین متوجه می‌شه که دونگ‌ فانگ زویی شبیه یه نفره که در کودکی دیده. و بدون اینکه خبر داشته باشن، یه توطئه دو نسلی در حال آشکار شدنه....

نظرات (۱۱)

Loading...

توضیحات

(معرفی)قسمت1 مینی سریال چینی(طلوعی دوباره)Dawn Is Breaking 2024+زیرنویس فارسی

۳۱ لایک
۱۱ نظر

ژانر:تاریخی، عاشقانه
تعداد قسمت ها:30
خلاصه داستان: در روز عروسی لی چی، ولیعهد، با شیه وان‌ یین، دختر خاندان شی، اتفاق وحشتناکی می‌افته. اون شاهد قتل بی‌رحمانه پدر همسر امپراتور توسط استاد بزرگ، دونگ‌ فانگ زویی، می‌شه. این اتفاق باعث می‌شه که بین دونگ‌ فانگ زویی و شیه وان‌ یین دشمنی به وجود بیاد. با وجود نقشه‌های شوم دونگ‌ فانگ زویی، عروسی شیه وان‌یین و ولیعهد به طرز عجیبی برگزار می‌شه. اما به جای کشتن شیه وان‌ یین، اون رو با تهدید به نابودی خانواده‌اش مجبور به ازدواج با خودش می‌کنه. همه فکر می‌کنن دونگ‌ فانگ زویی مردی بزرگوار و خوبه، اما شیه وان‌ یین می‌دونه که اون دیوانه و بی‌رحمه. با شجاعت و اراده‌ای قوی، شیه وان‌یین تصمیم می‌گیره که این مرد دیوانه رو بکشه. در شب عروسی، اون قصد داره نقشه‌اش رو اجرا کنه، اما دونگ‌ فانگ زویی با لبخند به خنجر توی دستش نگاه می‌کنه و با گرفتن دستش، خنجر رو توی قلبش فرو می‌بره و بهش می‌گه: «عزیزم، می‌تونستی مستقیم به خودم بگی می‌خوای منو بکشی، نیازی به این همه زحمت نبود.» این آغاز مبارزه اون‌هاست. اما کم کم، شیه وان‌یین متوجه می‌شه که دونگ‌ فانگ زویی شبیه یه نفره که در کودکی دیده. و بدون اینکه خبر داشته باشن، یه توطئه دو نسلی در حال آشکار شدنه....