اشعار
شعر خوانی استاد شهریار به مناسبت عید سعید غدیر
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی- بـابـی انـت و امـّی -گوئیا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمّی-بـابـی انـت و امّـی-منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل-کر و کور است و عزازیل-با کـر و کـور چه عید و چه غدیری و چه خمّی-بـابـی انـت و امـّی-در تولا هم اگر سهو ولایت، چه سفاهت؟-اف بر این شم فقاهت-بی ولای علی و آل چه فقهی و چه شمّی-بـابـی انـت و امـّی-تو کم و کیف جهانی و به کمبود تو دنیا-از ثـری تا بـه ثریا-شر و شور است و دگر هیچ، نه کیفی و نه کمّی-بـابـی انـت و امّـی-چون بود آدم کامل غرض از خلقت آدم-پس بـه ذریّه آدم-جـز شمـا مهـد نبوت نبـود چیز مهمّی-بـابـی انـت و امّـی-عاشق توست که مستوجب مدح است و معظّم-منکرت مستحق ذم-وز تو بیگانه نیرزد نه به مـدحی نه بذمّی-بـابـی انـت و امّـی-بیتو ای شیر خدا سبحه و دستار مسلمان-شده بازیچه شیـطان-این چه بوزینه که سرها همه بسته به دمّی-بـابـی انـت و امّـی-لشکر کفر اگر موج زند در همه دنیـا-همه طوفان همه دریا-چه کند با تو که چون صخره صمّا و اصمّی-بـابـی انـت و امّـی-یا علی! خواهمت آن شعشعه تیغ زر افشان-هم بدو کفر سر افشان-بایدم این لمعان دیده، ندانم به چه لمّی-بـابـی انـت و امّـی-
نظرات