بهار بوسه
بسمه اللطیف
در تغزل
چون به خلوت بنشستیم به کار بوسه
بود جان و دل ما باز خمار بوسه
لب به لب چون بنهادیم به یک چشم زدن
زین جهان رفت دل و جان به دیار بوسه
دور در وضع تسلسل شد و بی سامان کرد
عقل را در لب بوسان به دوار بوسه
کهکشان های وجود من و تو پیوستند
در دل یکدگر از راهگذار بوسه
جان به کف ،بوسه به لب، مست و سرافشان بودیم
می شکفتیم چو گل ها به بهار بوسه
چه نوازش به زبان بود که شیدا می کرد
دل دیوانه ما را به کنار بوسه
چشم در چشم چنان آینه در آینه بود
بی نهایت شده بودیم دچار بوسه
جان به حیرانی بازی خوش مرگ و حیات
آمده بر لب بوسان به قمار بوسه
مست و نالان ز سر حیرت و سرگردانی
درفتادیم به درگاه نثار بوسه
رستگاری زغم خویش طلب چون مهدی
ذوق افزود به حال بسیار بوسه
مهدی رستگاری
ششم خرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و هفتم مه سال 2021 میلادی
http://shereno.com/file.php?id=591846
http://www.shereiran.ir/site/page/56?userid=514&poetryid=16738
https://t.me/times_mrastegary
نظرات