دستمو بگیر...
یروز یه دختر کوچولو و پدرش از کنار یه رودخونه میگذشتن.
پدره یه جورایی ازینکه دخترش بیوفته توی رود خونه می ترسید،
واسه همین به دخترش گفت:
عزیزم، دستمو بگیر تا نیوفتی توی رود خونه خطرناکه!
دختر کوچولو گفت:
نه بابا، تو دست منو بگیر
پدر که گیج شده بود با تعجب پرسید:
چه فرقی میکنه عزیزم؟
دختر کوچولو جواب داد:
اگه من دست تورو بگیرم و اتفاقی واسم بیوفته، شاید یهویی از ترس من دستت رو ول کنم.
اما اگه تو دست منو بگیری، من مطمئنم، که هر اتفاقی هم که بیفوته
تو هیچ وقت دست منو ول نمی کنی :)
در هر رابطه ی دوستی ای
ماهیت اعتماد به قید و بندهاش نیست.
به عهد و پیمان هاشه
پس دست کسی که دوست داری رو بگیر، به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رو بگیره :)
نظرات (۲۴)