دستمو بگیر...
یروز یه دختر کوچولو و پدرش از کنار یه رودخونه میگذشتن.
پدره یه جورایی ازینکه دخترش بیوفته توی رود خونه می ترسید،
واسه همین به دخترش گفت:
...
یروز یه دختر کوچولو و پدرش از کنار یه رودخونه میگذشتن.
پدره یه جورایی ازینکه دخترش بیوفته توی رود خونه می ترسید،
واسه همین به دخترش گفت:
...
نظرات (۲۴)